سناریوهای بازسازی برنامه هستهای ایران به روایت «معمار تحریمهای ایران»

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، ریچارد نفیو، دیپلمات پیشین آمریکایی که خود را «معمار تحریمهای ایران» معرفی میکند در یادداشتی برای اندیشکده محافظهکار «موسسه واشنگتن برای سیاستگذاری خاور نزدیک» گزینههای پیش روی ایران را برای بازسازی برنامه هستهای آسیبدیدهاش پس از جنگ ۱۲ روزه بررسی کردهاست.
موسسه واشنگتن از جمله اندیشکدههای بانفوذ در میان سیاستمداران جنگطلب آمریکایی است و تحلیلها و توصیههای سیاستگذاری این موسسه، عمدتا مورد توجه جناح جنگطلب آمریکا قرار میگیرد.
در این مقاله ریچارد نفیو، چهار سناریو را برای بازسازی برنامه هستهای پس از حملات آمریکا و اسرائیل به تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی ایران بررسی کردهاست.
نگاه نفیو به برنامه هستهای ایران، مشابه سیاستمداران تندرو و جنگطلب غربی است که هر گونه تلاش ایران برای توسعه فناوری هستهای را مساوی با تولید تسلیحات هستهای میدانند. با این حال این پژوهشگر با نگاهی واقعگرایانه تاکید میکند که بازسازی برنامه هستهای ایران پس از حملات جنگ ۱۲ روزه، امری اجتناب ناپذیر است و برای مواجهه با سناریوهای احتمالی، توصیههایی را به سیاستگذاران آمریکایی ارائه کردهاست.
ترجمه این مقاله با هدف آشنایی مخاطب فارسی زبان با دیدگاههای غربی نسبت به برنامه هستهای ایران و آگاهی از توصیههایی که در مورد ایران به دولت آمریکا میشود، در «خبرآنلاین» منتشر شدهاست و انتشار این مطلب به معنای تایید محتوای آن نیست.
در ادامه متن کامل یادداشت ریچارد نفیو، پژوهشگر موسسه واشنگتن برای سیاستگذاری خاور نزدیک و معاون پیشین فرستاده ویژه رئیس جمهور آمریکا در امور ایران (در دوران باراک اوباما)، را با عنوان «گزینههای ایران برای بازسازی هستهای» مطالعه میکنید.
گزینههای ایران برای بازسازی هستهای
بلافاصله پس از توقف خصومتها بین اسرائیل، ایالات متحده و ایران در ماه ژوئن، بحثهایی در مورد توانایی تهران برای بازسازی برنامه هستهای خود درگرفت. با این حال، توجه عمومی کمتری به معنای واقعی «بازسازی» معطوف شده است. ایران در وهله اول، حدود بیست سال را صرف ساخت این برنامه کرد؛ آیا قصد دارد دوباره همان الگو را دنبال کند یا چیز متفاوتی بسازد؟
جدولهای زمانی و تعاریف متناقض
دولت ترامپ در ابتدا ادعا کرد که برنامه هستهای «کاملاً از بین رفته است» و ایران انتخاب نخواهد کرد که قابلیتهای غنیسازی اورانیوم خود را بازسازی کند، که اساساً هرگونه جدول زمانی تخمینی برای بازسازی احتمالی را منتفی میکرد.
با این حال، اندکی پس از آن، ادبیات ایالات متحده به سمت رویکردی فنیتر تغییر یافت، چرا که سیا، اسرائیل، فرانسه، آژانس بینالمللی انرژی اتمی و دیگران به طور متناوب به این نتیجه رسیدند که ایران ممکن است ظرف چند ماه یا چند سال به نوعی پیشرفت هستهای دست یابد. از سوی دیگر، برخی مقامات ایرانی اظهار داشتند که برنامه به قدری آسیب جدی دیده است که دسترسی بیشتر بازرسان آژانس را غیرممکن میکند، در حالی که دیگران (از جمله آیتالله علی خامنهای رهبر معظم ایران) این خسارت را ناچیز یا حتی بیاهمیت توصیف کردند.
این ادعاها و نتیجهگیریهای متفاوت ممکن است از عوامل گوناگونی، از جمله دشواری انجام ارزیابی خسارات جنگی برای حملات هوایی علیه سایتهای عمیقاً زیرزمینی، نشأت بگیرند.
بزرگترین تفاوت ممکن است در این باشد که هر یک از این ارزیابیها ظاهراً معیارهای متفاوتی برای معنای «بازسازی» استفاده میکنند. در حال حاضر، به نظر میرسد ایران چهار گزینه اصلی دارد که میتوانند به طور معتبر به عنوان یک برنامه هستهای بازسازیشده تعریف شوند:
تمرکز مجدد بر همکاری هستهای غیرنظامی خارجی
دنبال کردن بازسازی کامل و اعلامشده
دنبال کردن بازسازی کامل و اعلامنشده
تغییر کلی ماهیت برنامه
این سناریوها در ادامه به طور جداگانه مورد بحث قرار میگیرند، اگرچه برخی از عناصر را میتوان برای ایجاد رویکردهای جایگزین «بینابینی» ترکیب کرد.
همکاری هستهای غیرنظامی خارجی
ایران برنامه را به رآکتورها و سوخت تامینشده از خارج، با فعالیتهای علمی و تحقیق و توسعه محدود از سوی خود، محدود میکند.
اگرچه این شکل از بازسازی از نظر گستره بسیار کوچکتر از گزینههای دیگر ارائه شده در ادامه است، اما همچنان ایران را با یک برنامه هستهای همراه خواهد داشت. به عبارت دیگر، تهران میتواند با فروشندگان خارجی قرارداد ببندد تا رآکتورهای جدید بسازند (تکمیلکننده رآکتور دومی که روسیه در بوشهر در حال ساخت آن است) و سوخت مورد نیاز این تاسیسات را تامین کنند. همچنین میتواند به برخی فعالیتهای تحقیقاتی در مقیاس کوچک، از جمله در رآکتورهای تحقیقاتی خود ادامه دهد.
پرداخت هزینه رآکتورهای خارجی از نظر مالی گران خواهد بود، اما این رویکرد خطر از دست دادن این داراییها در جنگ را کاهش میدهد. قابل ذکر است که نیروگاه بوشهر در خصومتهای ماه ژوئن هدف قرار نگرفت، احتمالاً به این دلیل که اولا یک رآکتور هستهای عملیاتی است که در صورت حمله میتواند مواد رادیواکتیو آزاد کند و ثانیا احتمال کمتری داشت که به اشاعه تسلیحات هستهای بالقوه کمک کند، زیرا ایران فاقد فناوری استخراج پلوتونیوم از سوخت مصرفشده رآکتور بوشهر است، و هرگونه سوءاستفادهای از این دست به سرعت شناسایی خواهد شد.
اگرچه این گزینه میتواند به کاهش نگرانیهای عمیق ایران در مورد نیازهای بلندمدت انرژی و کاهش خطر جنگ آینده کمک کند، اما احتمالاً کمترین گزینه محتمل برای نظام حاکم بر ایران است.
اولاً، این امر به منزله یک عقبنشینی قابل توجه از موضعگیرهای قبلی تهران خواهد بود.
رهبران ایران در گذشته بارها استدلال کردهاند که نمیتوانند غنیسازی اورانیوم را کنار بگذارند، زیرا ملت قبلاً سرمایه و خون زیادی برای آن پرداخته است، بنابراین بعید است که اکنون پس از یک حمله نظامی خارجی این امتیاز را بدهند.
این گزینه همچنین ایران را از نظر هستهای به خارج وابسته میکند، امری که تهران آن را غیرقابل اعتماد میداند. از این رو، اگر نظام سیاسی حاکم در ایران این مسیر را انتخاب کند، تقریباً به طور قطع یک تصمیم اعلامنشده خواهد بود که با عدم وجود کار بازسازی آشکار نشان داده میشود، که اعتماد ایالات متحده و اسرائیل به آن دشوار خواهد بود.
بازسازی کامل و اعلامشده
ایران برنامه را با تاسیسات اعلامشده قابل توجه برای تبدیل و غنیسازی اورانیوم و همچنین برنامههای توسعهیافته برای ساخت رآکتورهای داخلی به سطح قبل از ژوئن باز میگرداند.
این گزینه اساساً شامل راهاندازی مجدد برنامه قبل از ژوئن، بازسازی اجزای مختلف آن (احتمالاً در مکانهای متفاوت و دشوارتر برای حمله)، و باز کردن آنها برای بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی خواهد بود.
چنین برنامهای زمانبر و پرهزینه خواهد بود، اگرچه این ایده مزایای سیاسی و فنی خاصی دارد. در وهله اول، برنامهای در این مقیاس به ایران این امکان را میدهد که به استدلال خود مبنی بر صلحآمیز بودن جاهطلبیهای هستهای و کاملاً مطابق با تعهداتش تحت پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) ادامه دهد.
تاسیسات هستهای غیرنظامی اغلب به مواد و تجهیزات بیشتری نسبت به تسلیحات هستهای نیاز دارند، بنابراین ایران میتواند با هدف ساخت تاسیساتی با اندازه و مقیاس که گزینه تسلیحاتی شدن قابل توجهی را برایش فراهم کند، در عین حال ادعا کند که در فضای اختصاص یافته به مقاصد غیرنظامی باقی میماند.
البته، تهران تا به حال متوجه شده است که حتی تاسیسات تحت بازرسی آژانس نیز میتوانند به راحتی دوباره توسط اسرائیل و ایالات متحده، در صورتی که آنها به خطر اشاعه مشکوک شوند، مورد حمله قرار گیرند. از این رو، بعید است که ایران این نوع بازسازی را بدون یک توافق سیاسی بلندمدت همراه با تضمینهای امنیتی مربوطه دنبال کند. چنین توافقی به نظر نمیرسد در آینده نزدیک حاصل شود.
بازسازی کامل و اعلامنشده
ایران تلاش میکند تاسیسات تبدیل اورانیوم، دهها هزار سانتریفیوژ و سایر عناصر برنامه قبل از جنگ خود را بازسازی کند، اما این بار تاسیسات خود را به آژانس اعلام نکند و برای بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی امکان بازرسی ایجاد نکند.
این گزینه اساساً همانند یک بازسازی اعلامشده است، با این تفاوت که در این مورد ایران دسترسی آژانس را به سایتهای خود برای همیشه یا تا زمانی که ممکن است ممنوع میکند. با انجام این کار، نظام سیاسی ایران در مورد مقاصد و تعهدات قانونی خود ابهام ایجاد میکند، در حالی که از مزایای یک بازسازی کامل و اعلامشده بهرهمند میشود. با این حال، این سناریو همان هزینههای بالای گزینه قبلی را به همراه خواهد داشت، و همچنین خطر جنگ بالاتری را به دلیل توجیه اضافی عدم پایبندی آشکار هستهای در بر خواهد گرفت.
بازنگری کلی برنامه (Revamp)
ایران ماهیت برنامه را تغییر میدهد، و «بازسازی» قابلیتهای نابودشده را کنار میگذارد تا بر حفظ گزینههای تسلیحاتی شدن، با تاسیسات کوچکتر و بدون اعلام به آژانس، تمرکز کند.
اگر ایران قصد دارد فعالیتهای هستهای اعلامنشده را دنبال کند، احتمال بیشتری دارد که برنامه را از نو تعریف کند تا اینکه رویکرد گذشته خود را تکرار کند. همانطور که در بالا ذکر شد، یک برنامه تسلیحاتی میتواند کوچکتر از یک برنامه انرژی غیرنظامی باشد. اگر تهران تسلیحات هستهای میخواهد اما به این نتیجه میرسد که هرگز اجازه ساخت سایتهای بزرگ لازم برای یک برنامه انرژی غیرنظامی واقعبینانه را نخواهد داشت، ممکن است گزینه بسیار ارزانتر و امنتر کاهش فعالیتهای خود را به یک مجموعه کوچکتر و اختصاصیافته به تسلیحات دنبال کند.
تاسیسات مورد نیاز برای چنین برنامهای میتواند بسیار کوچکتر باشد، به مواد هستهای کمتری نیاز داشته باشد، و بسیار عمیقتر دفنشده و امنتر باشد، زیرا هزینهها و پیچیدگیهای انجام این کار کاهش مییابد. در نتیجه، این نوع برنامه حتی در صورت تداوم نفوذ اطلاعاتی ایالات متحده و اسرائیل، میتواند بسیار آسانتر از دید ناظران بینالمللی پنهان شود، با این اثربخشی که خطر حملات آینده را کاهش میدهد.
چنین برنامه بازنگریشدهای بهانه انرژی هستهای غیرنظامی را کنار میگذارد، و در نتیجه توانایی ایران را برای متقاعد کردن جامعه بینالمللی مبنی بر مشروعیت فعالیتهایش محدود میکند. با این حال، مشخص نیست که آیا این عامل اهمیت خواهد داشت یا خیر، با توجه به این احتمال که انتقاد گسترده خارجی از ایالات متحده و اسرائیل ممکن است ادعاهای آنها در مورد عدم پایبندی هستهای ایران را در درازمدت، حتی زمانی که این ادعاها دقیق باشند، مبهم کند.
تهران در گذشته نیز از انرژی هستهای غیرنظامی برای تامین مشروعیت داخلی برنامه استفاده کرده است و آن را به عنوان اثباتی بر اعمال حقوق خود در خارج و تلاش برای توسعه اقتصادی در داخل کشور معرفی کرده است. مشخص نیست که آیا جنگ ارزش این مفهوم را برای رهبران ایران کاهش داده است یا خیر.
توصیههای سیاستهای سیاستگذاری
ایران گزینههای بسیاری برای بازسازی دارد و احتمالاً هنوز تصمیم نگرفته است که کدام را دنبال کند. در این مرحله، مهمترین مساله درک این نکته است که ایران احتمالاً میتواند تسلیحات هستهای خام و ابتدایی را بدون بازسازی برنامه خود به میزان قابل توجهی توسعه دهد.
ایران به احتمال زیاد به اندازه کافی اورانیوم با غنای بالا و تجهیزات پردازش شیمیایی مورد نیاز برای تبدیل این مواد به چندین بمب خام را در اختیار دارد، حتی اگر قابل حمل با موشک نباشند. علاوه بر این، با توجه به تاکید مکرر تهران بر دفاع نامتعارف و بازتاب قدرت از طریق نیروهای نیابتی، موشکها و پهپادها، این کشور میتواند انتخابهای نامتعارف مشابهی را در مورد تسلیحات هستهای خود، به ویژه در کوتاهمدت، انجام دهد.
این احتمالات پیامدهای متعددی برای سیاستگذاران در واشنگتن و خارج از آمریکا دارد. در وهله اول، مقامات ایالات متحده باید از هرگونه اظهارنظر دیگری که توانایی ایران برای بازسازی برنامه هستهای خود را نفی میکند، اجتناب کنند. مگر اینکه به طور قاطع خلاف آن ثابت شود، دولت ترامپ باید بر این فرض عمل کند که ایران قابلیت بازسازی برنامه را به شکلی دارد و ممکن است این کار را انتخاب کند. واشنگتن و شرکایش میتوانند سپس بر تلاش برای شکل دادن به انتخاب تهران، با هدایت چهار اولویت اساسی، تمرکز کنند:
شناسایی: تشخیص اینکه ایران در کجا و چگونه برای بازآفرینی عناصر برنامه تلاش میکند.
پیشگیری: اجرای کنترلهای صادراتی کنونی و ممنوعیتهای انتقال فناوری، که میتواند به کاهش توانایی ایران برای اجرای هر یک از این گزینهها کمک کند. پسگشت (اسنپبک) قریبالوقوع تحریمهای سازمان ملل در این زمینه یاریرسان خواهد بود، زیرا اگر این اقدام طبق برنامه در ماه آینده به اجرا درآید، ایران برای همیشه تحت تحریمهای مرتبط با هستهای باقی خواهد ماند.
آموزش: اطمینان حاصل کردن از اینکه شخصیتهای صنعتی و دولتی ماهیت برنامه هستهای ایران، اهداف آن و تعهدات قانونی تهران در زمینه جلوگیری از اشاعه تسلیحات هستهای را درک میکنند.
دیپلماسی: متقاعد کردن دولتهای خارجی برای عدم مشارکت در هرگونه تلاش برای بازسازی که با تعهدات ایران در قبال آژانس بینالمللی انرژی اتمی و NPT ناسازگار باشد، در حالی که همزمان تهران را تحت فشار قرار دهد تا رویکردی را اتخاذ کند که استفاده گستردهتری از انرژی هستهای برای اهداف غیرنظامی را بدون خطر تسلیحاتی شدن ممکن سازد. یک توافق هستهای جدید با مفاد بازرسیهای سرزده و جامع، مؤثرترین راه برای دستیابی به هر دو این اهداف و جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای در آینده باقی میماند.
ارسال نظر