نوح هراری از علم تا سیاست

کدخبر: ۶۰۴۶۰۲
کسانی که کتاب‌ها و نوشته‌های نوح هراری استاد تاریخ و نظریه‌پرداز اسراییلی و استاد دانشگاه عبری بیت‌المقدس به ویژه کتاب‌های سه‌گانه او را خوانده‌اند می‌دانند که نویسنده معتبری است و در سطح جهانی نیز به خوبی شناخته شده است.
نوح هراری از علم تا سیاست

از این رو تحلیل او از وقایع اخیر نیز می‌تواند مهم باشد. او تحلیل خود را در گاردین نوشته است که بخش نخست آن را دیده‌ام. پیش از پرداختن به برخی از نکات یادداشت وی و نقد آن، وظیفه خود می‌دانم از اینکه مجوز ادامه انتشار کتاب‌های وی لغو شده است، اظهار تاسف کنم و خیلی روشن بگویم که اینگونه برخوردها با کتاب نه تنها کمکی به بسط اندیشه‌های مفید و جدید نمی‌کند، بلکه برعکس نفوذ چنین نوشته‌هایی و نویسندگان آن را بیشتر و غیر قابل نقد می‌کند و امیدوارم که هر چه زودتر این ممنوعیت برداشته شود. هراری در یادداشت خود که با عنوان؛ «خطرناک‌ترین بُرهه از سال ۱۹۴۸» است به نکاتی می‌پردازد که کاملا یک سویه است.‌ گرچه برای توجیه این رویکرد خود آورده است که: «نه اطلاع و نه توان اخلاقی دارم که بگویم از دید فلسطینی‌ها قضایا چگونه دیده می‌شود. اما در برهه بزرگ‌ترین رنج اسراییل، مایلم درباره چگونه دیدن قضایا از طرف اسراییل، از این سوی حصار بگویم.» چنین توجیهی پذیرفتنی نیست، حداقل از نویسنده و مورخی چون هراری؛ این فقط نوعی فرار کردن از زیر بار مسوولیت اخلاقی و حرفه‌ای است. او که تاریخ چند هزار ساله را ورق زده و تحلیل کرده است، چگونه قادر نیست که از احساس و دید کسانی بگوید که فقط چند کیلومتر یا حداکثر چند ده کیلومتر آن سوتر او در حال زندگی هستند؟ اگر تاریخ نیز چنین یک سویه نوشته شود و سوگیری اخلاقی داشته باشد، چه جایی برای اعتبار آن وجود دارد؟ او در همین گزاره وضعیت پیش‌آمده را بزرگ‌ترین رنج اسراییل معرفی می‌کند، شاید هولوکاست را چون در سرزمین غیر از اسراییل بوده نخواسته مقایسه کند، ولی فراموش نباید کرد که دولت اسراییل در سرزمین فلسطین فارغ از هر نکته‌ای مُعوُّض هولوکاست به یهودیان بوده است. جریانی که در غرب رخ داد و عوارض آن از جیب این منطقه پرداخت شد. هراری در ادامه با اشاره به صلح اسلو که آن را سخاوتمندانه‌ترین پیشنهاد تا آن زمان دانسته، می‌گوید که نتیجه آن بدترین کمپین تروری بود که تا آن زمان اسراییل تجربه کرده بود و کابوس را بر سراسر اسراییل حاکم کرد و این کمپین نه تنها صدها شهروند اسراییلی را کشت، بلکه فرآیند صلح و جنبش چپ اسراییل را نیز به باد داد. سپس اضافه می‌کند که پیشنهاد صلح اسراییل شاید ناکافی بود، اما تروریسم تنها واکنش ممکن نبود.

آقای هراری زحمت این را به خود نمی‌دهد که بگوید که چرا چنین شد؟ چرا شهرک‌سازی‌ها متوقف نشد؟ چرا عرفات را هر روز تحقیر و آخر هم او را ترور دولتی کردند؟ آقای هراری از تروریسم اسراییل و حتی حذف عرفات سخنی به میان نمی‌آورد و قیام مردم با سنگ را تروریسم می‌نامد. بیان این حرف‌ها شاید از یک فرد عادی غیر منتظره نباشد، ولی کسی که قرار است کتاب‌های تاریخش مورد استفاده قرار گیرد و انصافا هم خواندنی نوشته، چرا هنگامی که از قله انتزاع علمی وارد عرصه سیاست می‌شود، چنین متناقض و غیراخلاقی می‌نویسد. جالب است که در کتاب ۲۱ درس برای قرن ۲۱ وی نکات جالبی وجود دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنم و اینکه چگونه نویسنده این گزاره‌ها در مقام یادداشت‌نویسی سیاسی تمام آن بی‌طرفی یا انصاف را کنار گذاشته و سوگیرانه نوشته و داوری می‌کند. 

«اگر ترس‌های‌مان را کنترل کنیم و کمی از عقایدمان کوتاه بیاییم، شاید بشر بتواند بر مشکلاتی مانند تروریسم و جنگ فایق آید.»... «یکی از موانع اصلی بر سر راه معاهدات صلح بین اسراییلی‌ها و فلسطینی‌ها این است که اسراییلی‌ها مایل به تقسیم شهر اورشلیم نیستند و استدلال‌شان این است که این شهر «پایگاه همیشگی قوم یهود است» و مطمئنا جایی برای بحث روی موضوعات جاودانی نیست. حال معدودی افراد مرده در مقایسه با جاودانگی چه اهمیتی دارد؟ این طبعا کاملا یاوه است.»... «یک شعار صهیونیستی محبوب در ابتدای قرن بیستم صحبت از بازگشت «مردمی بدون سرزمین (یهودیان) به سرزمینی بدون مردم (فلسطینی)» می‌کرد. وجود مردم محلی عرب به سادگی انکار می‌شد. در سال ۱۹۶۹ گلدا مایر، نخسست‌وزیر وقت اسراییل کلام معروفی اعلام کرد که؛ «چیزی به اسم مردم فلسطین وجود ندارد و هرگز وجود نداشته است.» چنین دیدگاه‌هایی، به‌رغم دهه‌ها درگیری‌های نظامی علیه چیزی که وجود ندارد، حتی تا به امروز در اسراییل بسیار رایج هستند. برای مثال، در فوریه ۲۰۱۶‌ ام پی آنات برکو در مجلس شورای اسراییل یک سخنرانی کرد و در آن واقعی بودن و تاریخ مردم فلسطین را زیر سوال برد. شواهد او چه بود؟ حرف «پ» حتی در زبان عربی وجود ندارد، پس چطور می‌تواند مردم پلسطینی وجود داشته باشد؟».

«احزاب مذهبی (اسراییل) با تحمیل چنین دشواری‌هایی بر صدها هزار شهروند، اعتقاد خشک یهودیت را بر آنها تحمیل می‌کنند. اگرچه هیچ خونی ریخته نمی‌شود، اما باز سعادت شهروندان بسیاری قربانی می‌شود.»... «احزاب مذهبی (اسراییل) با انجام چنین کارهایی به خود و به جهانیان می‌گویند که به واقع به داستان یهودی اعتقاد دارند. در این مورد که آنها بدون هیچ دلیل موجهی از آزار مردم لذت می‌برند، چه فکری می‌کنید؟» آیا هراری نمی‌پرسد احزابی که با مردم خود چنین می‌کنند با فلسطینی‌هایی که اساسا موجودیت آنان را قبول ندارند چه می‌کنند؟ تقریبا کل یادداشت هراری در همین چارچوب یک سویه و غیرمنصفانه و حتی توجیه‌گرانه اقدامات نتانیاهو است و هیچ راهی را نشان نمی‌دهد که یک فلسطینی چگونه می‌توانست عمل کند تا همان صلح اسلو را به سرانجام برساند؟ قرارداد صلحی که دولت اسراییل امضا کرده است، ولی هزینه اختلافات داخلی اسراییل و ترور اسحاق رابین را نباید مردم فلسطین پرداخت کنند. راه‌حل پیشنهادی هراری بسیار انتزاعی و غیرواقعی است و خودش هم اذعان دارد، چون نمی‌خواهد مطابق قطعنامه ۳۳۸ و سایر قطعنامه‌های بین‌المللی و قرارداد صلح اسلو اظهارنظر کند. البته در میان نویسندگان اسراییلی افرادی هم پیدا می‌شوند که جانب انصاف را رعایت کنند. یادداشت کریس هگز در این مورد روشن است و خشونت موجود فلسطینی‌ها را گرته‌برداری و یادگیری از خشونت مستمر اسراییلی‌ها می‌داند و ساختار سیاست اسراییل را در شکل‌گیری این وضع به خوبی توضیح می‌دهد. او برنده جایزه پولیتزر است که ۱۵ سال خبرنگار خارجی نیویورک‌تایمز بوده است. همچنین دمیتری شومسکی دیگر روزنامه‌نگار اسراییلی است که به تحلیل سیاست‌های نتانیاهو در نیازش به حذف طرف‌های گفت‌وگو و ایجاد یک مخالف رادیکال پرداخته و نقش او را در این بحران خیلی خوب توضیح می‌دهد. همچنین گیدئون لوی دیگر روزنامه‌نگار اسراییلی است که تحلیل جامعی از سیر تاریخی ماجرا که به این نقطه رسیده است ارایه می‌کند. این نشان می‌دهد که آقای هراری چندان هم مجبور نبوده مواضعی یک سویه و خلاف واقعیت اتخاذ کند، او نمی‌توانست سکوت کند، ولی می‌توانست منصف باشد.

منبع: اعتماد

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید