نیاز پوتین به جنگ و انتخاب پیش روی غرب

غرب و جنگ اوکراین؛ دوگانه جنگ-سازش یا شکست- پیروزی؟

کدخبر: ۶۱۲۹۱۰
اقتصادنیوز: جنگ اوکراین در ماه‌های اخیر به شدت فرسایشی شده است.
غرب و جنگ اوکراین؛  دوگانه جنگ-سازش یا شکست- پیروزی؟

 

به گزارش اقتصادنیوز برخی بر این باورند که تنها دو راه پیش رو است: یا تداوم جنگ - با این خطر که جریان به نفع روسیه برگردد - یا مذاکراتی که منجر به نوعی سازش ارضی شود. با این حال واقعیت در اوکراین - و مهمتر از همه، در روسیه - نشان می‌دهد که گزینه مذاکره در دسترس نیست.
 

به گزارش اکوایران، ژنرال والری زالوژنی، فرمانده کل نیروهای مسلح اوکراین، اخیراً تصویری تلخ از جنگ روسیه علیه اوکراین ترسیم کرده است: جنگی در پرتگاه یک بن بست، که به آرامی و با شیبی ملایم به نفع روسیه متمایل می‌شود. در این پس‌زمینه، صحبت از خستگی جنگ در پایتخت‌ها و رسانه‌های غربی شتاب بیشتری گرفته است و همزمان درخواست‌ها برای مذاکره بین روسیه و اوکراین افزایش یافته است.

Q9XEqTKziol7

به نوشته فارن‌پالیسی، یک سال پیش، زالوژنی بر نیاز به سلاح‌های خاص برای دستیابی به موفقیت در ضدحمله بعدی اوکراین تأکید کرده بود. پیش‌نیازهای او شامل سیستم‌های دفاع هوایی، هواپیماهای جنگنده، تانک‌های سنگین، خودروهای جنگی پیاده نظام، هویتزر و موشک‌های دوربرد برای حمله به تأسیسات و خطوط تدارکات روسیه، فراتر از برد 80 کیلومتری سامانه‌های تحویل داده ‌شده قبلی بود. زالوژنی در آن زمان به اکونومیست گفت: «می‌دانم که می‌توانم این دشمن را شکست دهم. اما من به منابع نیاز دارم!» اما حمایت غرب، چه در نوع و چه در تعداد تسلیحات، به میزان قابل توجهی کم‌تر از درخواست‌های او بود.

تلاش محتوم به شکست؛ حامیان بر سر دو راهی

بی‌میلی غرب به تامین فوری تجهیزات نظامی مورد نیاز اوکراین به تعداد کافی -که با کمبود مداوم مهمات توپ‌خانه تشدید شد- به طور ناخواسته به روسیه فرصت داد تا خط مقدم خود را از طریق ساخت گسترده استحکامات، سنگرها و میادین مین تقویت کند. ایالات متحده تا همین اواخر از تحویل سامانه‌های موشکی تاکتیکی پیشرفته خودداری می‌کرد، در حالی که بی‌میلی آلمان برای ارائه موشک‌های تاروس به اوکراین نشانه‌ای از تردیدهای بیشتر بود. نتایج در میدان مشهود است: در حالی که نمی‌توانیم با قطعیت بدانیم که تحویل بیشتر و سریع‌تر تسلیحات منجر به پیشرفت نظامی عمده اوکراین می‌شد، این نکته را می‌دانیم که بدون آن، نتیجه ضدحمله اوکراین در جنگ زمینی در بهترین حالت جزئی بوده است. در همین حین، کیف اخیراً در دریای سیاه به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته است.

روسیه با تاکید بر این روایت که ضدحمله اوکراین را خنثی کرده، حملاتی را در چندین بخش از جبهه، از جمله در نزدیکی شهر آودیوکا و شهر ووهلدار آغاز کرده است. در حالی که اوکراینی‌ها تلفات قابل توجهی از سربازان و منابع نظامی روسیه می‌گیرند -ماه اکتبر خونین‌ترین ماه برای روسیه از فوریه 2022 بود- پیشرفت‌های روسیه در حال نتیجه دادن هستند. ارزش استراتژیک پیروزی‌های سرزمینی کوچک روسیه جای سوال دارد، اما مزایای آن در حوزه اطلاعاتی واضح است: آن‌ها به بسیاری از ناظران این تصور را القا می‌کنند که ابتکار نظامی دوباره در دست مسکو است. در کنار ضدحمله ضعیف اوکراین، ترس از این‌که بازی به نفع روسیه برگردد، به خستگی از جنگ در میان کشورهای غربی می‌افزاید و درخواست‌ها برای مذاکره را برمی‌انگیزد.

غرب در واقع به مرز استراتژی فعلی خود رسیده است. در عمل، اگر نه در کلام، این استراتژی بر تضمین بقای اوکراین متمرکز بوده است، بدون اینکه آن را قادر به دستیابی به یک پیروزی قاطع کند. حامیان غربی اوکراین اکنون بر سر دوراهی قرار دارند.

گزینه مذاکره

برخی بر این باورند که تنها دو راه پیش رو است: یا تداوم جنگ -با این خطر که جریان به نفع روسیه برگردد - یا مذاکراتی که منجر به نوعی سازش ارضی شود. با این حال واقعیت در اوکراین - و مهمتر از همه، در روسیه - نشان می‌دهد که گزینه مذاکره در دسترس نیست. بسیاری از اوکراینی‌ها بر این باورند که جاه‌طلبی‌های ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، فراتر از الحاق چند منطقه است و در عوض به دنبال انقیاد و محو این کشور و هویت آن‌ها است. برای اوکراینی‌ها، مخاطرات فراتر از دفاع از یک اصل انتزاعی تمامیت ارضی است. نگرانی آن‌ها در مورد زندگی هم‌وطنان خود است که تحت اشغال روسیه زندگی می‌کنند. تنظیم مذاکرات حول مصالحه ارضی در برابر صلح؛ این برای اوکراینی‌ها غیرقابل دفاع است.

کسانی در غرب که به مذاکرات اعتقاد دارند ممکن است پاسخ دهند این که کیف تمایل به مذاکره دارد یا خیر موضوعیتی ندارد، زیرا بدون حمایت غرب، چاره دیگری نخواهد داشت. اما همانطور که اغلب در بحث‌های غربی درباره اوکراین می‌بینیم، معمولاً طرف دیگر معادله نادیده گرفته می‌شود: روسیه. طرفداران مذاکرات بر این باورند که پوتین قبول خواهد کرد که نمی‌تواند به یک پیروزی کامل دست یابد و به دستاوردهای ارضی که تاکنون به دست آورده رضایت خواهد داد. با این حال، این ایده که پوتین صادقانه مذاکره را پذیرفته و به دنبال پایان دادن به جنگ خواهد بود، نقش استراتژیکی را که جنگ در حفظ قدرت او پیدا کرده است، نادیده می‌گیرد، به‌ویژه که روایت او درباره جنگ در دو سال گذشته تکامل یافته است. بازآرایی جنگ در تبلیغات روسیه، از یک حمله پیشگیرانه علیه نازی‌های اوکراینی به یک جنگ میهنی برای دفاع از روسیه در برابر حمله جمعی غرب، به این معنی است که بازی باید ادامه یابد.

نیاز به جنگ و انتخاب پیش روی غرب

نیاز پوتین به یک جنگ در مقیاس بزرگ بین سال‌های 2018 و 2020 پدیدار شد، زمانی که شتاب سیاسی ناشی از الحاق کریمه کاهش یافت و روسیه با چالش‌های داخلی بی‌شماری دست و پنجه نرم می‌کرد. اصلاحات بازنشستگی 2018 باعث اعتراضات خیابانی و کاهش شدید محبوبیت پوتین شد. سال‌های 2019 و 2020 دوره اعتراضات گسترده ضد دولتی در مسکو و منطقه خاباروفسک بود. محیط سیاسی و اجتماعی که از قبل متشنج بود، به دلیل همه‌گیری کووید-19 و پیامدهای اقتصادی آن تحت فشار بیشتری قرار گرفت. مسمومیت رهبر اپوزیسیون الکسی ناوالنی و زندانی شدن متعاقب او، همراه با محدودیت در آزادی‌های مدنی به واسطه قوانینی که «عوامل خارجی و سازمان‌های نامطلوب» را محدود می‌کرد، بر تنش‌ها افزود. در این دوره پر فراز و نشیب بود که پوتین مقاله بدنام خود را در مورد وحدت ملی روس‌ها و اوکراینی‌ها منتشر کرد که ثابت شد مقدمه‌ای ایدئولوژیک و استدلالی برای جنگ بوده است. پایان دادن به جنگ در حال حاضر به این معنی است که نه تنها باید به یک سری از مسائل پیچیده رسیدگی شود، بلکه همچنین باید به مشکلات جدیدی در داخل کشور، که در نتیجه تحریم‌های غرب و یک جنگ پرهزینه ناشی شده است، رسیدگی ‌شود. پوتین منفعتی در هیچ یک از این‌ها ندارد.

انتخاب پیش روی غرب بین جنگ و سازش نیست بلکه میان شکست و پیروزی است. مسیری که غرب در آن قرار دارد - حفظ سطوح فعلی حمایت یا شاید کاهش آن‌ها و اعمال فشار برای مذاکره- شانس شکست را افزایش می‌دهد. پوتین به این موضوع پرداخته است: در قلب تئوری پیروزی او این اعتقاد نهفته است که قدرت ماندگاری روسیه در جنگ بیشتر از غرب (و در نتیجه، اوکراین) است. بر خلاف امیدهای مغشوش غرب برای سازش، استراتژی پوتین منطق روشنی دارد.

مقایسه هزینه‌ها

در تقاطع کنونی، حامیان غربی اوکراین باید از خود بپرسند: هزینه‌های یک تغییر گام برای دادن امکان پیروزی به اوکراین، نسبت به هزینه‌های حفظ وضعیت موجود یا کاهش حمایت که منجر به شکست اوکراین می‌شود، چیست؟ واضح است که چنین شکستی به اوکراین محدود نخواهد شد. روسیه پیروز خود را محدود به اشغال پنج منطقه الحاق شده و از طریق آن، اعمال نفوذ سیاسی یا کنترل بر کیف نمی‌کند. در حالی که برخی ممکن است فکر کنند که روسیه‌ای که از نظر نظامی و اقتصادی تنزل یافته، دیگر تهدیدی برای لهستان یا کشورهای بالتیک نیست، اما روسیه پیروز مطمئناً برای مولداوی چنین تهدیدی خواهد بود. هیچ کس نمی‌تواند بداند که بعد از آن چه اتفاقی می‌افتد - یا بعد از اینکه یک روسیه انتقام‌جو دوباره مسلح شود. هیچ کشور منطقی اروپایی نمی‌تواند چنین شرطی ببندد، و هیچ دولت منطقی در ایالات متحده نیز نباید روی این شرط ببندد.

البته، اطمینان از پیروزی اوکراین با هزینه‌هایی نیز همراه است. هزینه اقتصادی حفظ پایداری اوکراین تا پیروزی -که نه تنها شامل تسلیحات بلکه بسیاری از اشکال دیگر کمک نیز می‌شود- به ویژه در پس‌زمینه چالش‌های دیگری که غرب در خاورمیانه و جاهای دیگر با آن مواجه است، قابل توجه است. اوکراین پیروز که از سال‌ها جنگ بیرون می‌آید نیز، چالش‌های مهمی را به همراه خواهد داشت و راه ادغام آن در ساختارهای یورو-آتلانتیک هموار نخواهد بود. اما مطمئناً غرب ترجیح می‌دهد با این مشکلات دست و پنجه نرم کند تا مشکلات وجودی‌تر ناشی از شکست اوکراین.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید