چگونه می‌توان به عربستان، امارات و بحرین نزدیک شد؟

کدخبر: ۳۸۷۱۳۳
یک اختلاف نظر همیشگی میان صاحب نظران سیاست خارجی ایران در ارتباط با این پرسش مهم وجود دارد که چگونه می توان روابط ایران با همسایگان اش بویژه در منطقه خلیج فارس را بهبود بخشید؟
یک اختلاف نظر همیشگی میان صاحب نظران سیاست خارجی ایران در ارتباط با این پرسش مهم وجود دارد که چگونه می توان روابط ایران با همسایگان اش بویژه در منطقه خلیج فارس را بهبود بخشید؟برخی تنش زدایی با کشورهای جنوب خلیج فارس را به عنوان یک متغیر مستقل از روابط تهران و واشنگتن در نظر می گیرند و معتقدند تجربه روابط ایران با این بازیگران در دولت های هاشمی و خاتمی نشان می دهد که می توان به بهبود این روابط صرف نظر از متغیر آمریکا چشم دوخت.برخی نیز در طیف مقابل بر این باورند که بدون عادی شدن روابط آمریکا و ایران تلاش برای تنش زدایی در روابط منطقه ای اب در هاون کوبیدن است و گره ای از مشکلات منطقه ای ایران را نمی گشاید.استدلال این دسته نیز به روابط ایران با همسایگان اش در دوره ترامپ بازمی گردد چرا که پس از حملات به تاسیسات ارامکو شاهد نرم شدن مواضع بخصوص در دو کشور امارات و سعودی در قبال تهران بودیم اما مخالفت ها و سنگ اندازی های آمریکا مانع از نزدیکی بازیگران همسایه به یکدیگر شد.اما به نظر من هر یک از این دیدگاهها بخشی از واقعیت را به نمایش می گذارند و به همین دلیل به شدت دچار تقلیل گرایی هستند.برای حل این معما باید چند متغیر مهم را در نظر گرفت:آمریکا بازیگر مهم در خرده سیستم خلیج فارس است؛استقرار قریب به ٦٠هزار نیروی نظامی آمریکا در منطقه این اهمیت را به ما گوشزد می کند؛در واقع همین پتانسیل در کنار وابستگی های امنیتی این دولت ها به ایالات متحده ،آمریکا را به عنوان نیروی پیشران در ترتیبات منطقه ای مطرح می کند.مولفه دوم وابستگی در عین استقلال است.یعنی درست است که ما شاهد انطباق منافع دولت های عربی خلیج فارس با منافع آمریکا در منطقه هستیم ولی این همسویی لزوما به معنای نفی اختلاف و حتی تضاد و تعارض در روابط میان این بازیگران با واشنگتن نیست.بطور مثال بدلیل انقلاب شیل و کاهش وابستگی آمریکا به جریان انرژی این منطقه شاهد قرار گرفتن عربستان و امارات به عنوان دو ستون تامین انرژی چین به عنوان بازیگر رقیب ایالات متحده در منطقه هستیم.همینطور بدلیل حساسیت بالای آمریکا نسبت به اشاعه تکنولوژی هسته ای در منطقه شاهد روابط نزدیک سعودی با چین در ساخت نیروگاه هسته ای و همچنین کره جنوبی با امارات در همین زمینه هستیم.این عدم انطباق منافع را می توان در سایر حوزه ها نیز جست و جو کرد.از جمله در مقطع حمله نظامی آمریکا به عراق شاهد مخالفت شدید دولت های این منطقه با چنین حمله ای بودیم و این دولت ها نسبت به عملیاتی سازی طرح خاورمیانه بزرگ و اشاعه دموکراسی بسیار بدبین بودند.بنابراین اگرچه دولت های عربی منطقه خلیج فارس از شرکای مهم منطقه ای ایالات متحده محسوب می شوند ولی این به معنای انطباق کامل منافع آنها در همه حوزه ها نیست یعنی روابط این دسته از بازیگران را می توان بطور طیفی مورد ملاحظه قرار داد.تحت تاثیر همین مساله طیفی بودن روابط امکان برای همکاری میان ایران با دولت های منطقه وجود دارد آنچنان که در دولت های خاتمی و هاشمی شاهد آن بودیم ولی بدون عادی شدن روابط ایران با آمریکا همکاری های تهران با بازیگران عربی تعمیق نمی یابد؛به عبارت دیگر این روابط در سطح یا نقطه میانی قرار می گیرد ولی هیچ گاه سقف این همکاری ها را شاهد نخواهیم بود.در ماههای اخیر نیز متغیر اسراییل نیز در عمل به معادلات اضافه شده است که حل معمای روابط ایران با همسایگان جنوبی اش در منطقه خلیج فارس را پیچیده تر می کند و امکان مانور ایران در حوزه های ناهمخوان در روابط تهران با همسایگان اش را محدود می کند.افزایش نفوذ منطقه ای ایران که بخشی از آن ناشی از واقعیت ژئوپلتیک ایران است و بخشی دیگر ناشی از خلا قدرت برامده از بلندپروزای های دولت بوش پسر برای دموکراتیک کردن منطقه حتی امکان تکرار همان همکاری های سطحی و میانی بین ایران و برخی بازیگران مهم منطقه جنوبی خلیج فارس نظیر سعودی را تقریبا کمرنگ کرده است.بنابراین در عصر بایدن ایران بدون تکیه به اهرم فشار آمریکا نمی تواند وارد پروسه تنش زدایی با کشورهای همسایه بویژه عربستان،امارت و بحرین شود؛ضمن اینکه با عادی شدن روابط با آمریکا نیز نمی توان انتظار داشت تنش ها در چشم برهم زدنی از میان برود و این نیاز به ابتکاراتی از سوی ایران در حوزه دیپلماسی منطقه ای دارد.در ضمن همانطور که روابط آمریکا با شرکای منطقه ای اش طیفی است ما هم باید به طیفی بودن روابطمان با دولت های عربی منطقه خلیج فارس عادت کنیم.یعنی نه انتظار صفر شدن تنش ها در همه حوزه ها گزینه ای واقع بینانه است و نه تداوم تنش های حداکثری امروز انتخابی مقرون به صرفه.به قدرت رسیدن بایدن در واشنگتن امکان استفاده از اهرم فشار آمریکا برای تنش زدایی با کشورهای منطقه را به ایران می دهد ولی ایران نیز نیاز به ترمیم نکاه خود به منطقه دارد.یعنی باید توازن را به سیاست منطقه ای خود بازگردانیم و این توازن بدست نمی آید مگر اینکه قدرت سخت را در کنار قدرت نرم تعریف کنیم و فرصت بیشتری به دستگاه دیپلماسی کشور برای نقش آفرینی در منطقه بدهیم.بنابراین برای محدود سازی تنش های منطقه ای مان بایذ توامان به تنش زدایی در روابط خود با با آمریکا و کشورهای منطقه خلیج فارس بپردازیم در غیر اینصورت انتظار برقراری روابط با ثبات و تعمیق همکاری ها دور از ذهن به نظر می رسد.

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید