اسرائیل شلیک می کند، هزینه هم نمی پردازد | چرا ارتش لبنان پس از یک سال «آتشبس» نمیتواند از ملت دفاع کند؟
به گزارش اقتصادنیوز، هفته گذشته و چند ساعت پس از آنکه لبنان و اسرائیل در ناقوره مقابل هم نشستند و نخستین گفتوگوی مستقیمشان از سال ۱۹۸۳ را برگزار کردند، جنگندههای اسرائیلی دوباره به آسمان برگشتند و شهرهای جنوب لبنان را بمباران کردند. در محونه، جباع، المجادل و براشیت، ساختمانهای مسکونی در یک لحظه تبدیل به خاکستر شدند. خانوادهها تنها چند ثانیه فرصت داشتند که فرار کنند. آتشسوزی، خانههایی را که نسلها سرپا مانده بود، بلعید.
میدل ایست آی در گزارشی نوشت: هیچ انفجار ثانویهای نبود، هیچ انبار سلاحی، هیچ نیرویی؛ فقط غیرنظامیانی که بار دیگر زیر همان بهانهی تکراری «زیرساختهای حزبالله» بمباران شدند.
این حادثه نشان داد که تعریف اسرائیل از آتشبس کاملا یکطرفه است: هر وقت بخواهد شلیک میکند، هر وقت بخواهد نقض میکند و هرگز هم هزینهای نمیپردازد.
ارتش لبنان توان دفاع ندارد
ارتش لبنان، که پست ایست و بازرسیاش چند دقیقه با محل حمله فاصله داشت، هیچ کاری نمیتوانست بکند. نه به این دلیل که سربازانش شجاعت ندارند؛ آنها یک سال است که زیر تهدید دائمی و مرگبار در جنوب گشت میزنند. آنها خانوادهها را زیر پرواز پهپادها تخلیه کردهاند. آنها همرزمانی را که در لباس ارتش کشته شدهاند به خاک سپردهاند. آنها آنقدر به محونه و جباع نزدیک بودند که صدای جتها و لرزش انفجار را حس کردند.
اما هیچ ابزاری برای پاسخ دادن نداشتند: نه سامانه پدافند هوایی، نه موشک رهگیر، نه راداری که بتواند یک F-35 را دنبال کند.
ارتش از نظر ساختاری قادر به محافظت از غیرنظامیانی که سوگند خورده از آنها دفاع کند، نیست ـ چون دهههاست که قدرتهای بزرگ اطمینان حاصل کردهاند که این ارتش ناتوان باقی بماند.
نقضهای مکرر
از زمانی که آتشبس در ۲۷ نوامبر ۲۰۲۴ اعلام شد، اسرائیل بیش از ۱۰هزار نقض حاکمیت لبنان انجام داده است: بیش از ۷۵۰۰ نقض هوایی، ۲۵۰۰ نقض زمینی و همچنین نقضهای دریایی، ترورها و تخریبهای سیستماتیک.
حداقل ۴۱ سرباز لبنانی بین اکتبر ۲۰۲۳ تا نوامبر ۲۰۲۴ کشته شدهاند. هفت نقطه مرزی همچنان در اشغال اسرائیل است. تنها در یارون، بیش از ۴هزار متر مربع زمین در ماههای اخیر دیوارکشی شده است.
همه از ارتش انتظار دارند از کشور محافظت کند، اما هیچ ارتشی وقتی رادارهایش نمیتوانند هواپیماهایی را که آسمانش را نقض میکنند ببینند، وقتی هلیکوپترهایش قدیمی و زمینگیرند، وقتی سامانه پدافند هوایی ندارد و وقتی سربازانش زیر پهپادهای خصمانه ۲۴ ساعته گشت میزنند و هیچ راهی برای سرنگون کردن آنها ندارند، نمیتواند از کشور دفاع کند.
از ۲۰۰۶ تاکنون آمریکا بیش از ۳ میلیارد دلار به ارتش لبنان کمک کرده، اما فقط برای سلاحهای سبک، هاموی، تفنگ، دستگاه دید در شب و نگهداری هواپیما. این کمکها فقط به اندازهای بوده که ارتش فرو نپاشد؛ نه اینکه بتواند از لبنان دفاع کند.
بودجه دفاعی لبنان تا سال ۲۰۲۴ حدود ۷۶۸ میلیون دلار بوده و بودجه نظامی اسرائیل ۳۶.۹ میلیارد دلار است. ارتش لبنان از نظر قدرت نظامی رتبه ۱۱۵ جهان را دارد؛ اسرائیل رتبه ۱۵ .کشوری که نه نیروی هوایی مؤثر دارد و نه سامانه پدافند هوایی، نمیتواند از آسمان خود دفاع کند. این بدشانسی نیست؛ سیاست است.
ضعف مهندسیشده از خارج
توافق طائف ۱۹۸۹، که تحت نفوذ شدید آمریکا شکل گرفت، سقف مشخصی بر تواناییهای نظامی لبنان گذاشت تا برتری نظامی کیفی اسرائیل حفظ شود.وقتی روسیه در سال ۲۰۰۸ جنگندههای MiG-29 را رایگان پیشنهاد داد، آمریکا معامله را مسدود کرد. وقتی ایران در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۹ سامانههای پدافند هوایی پیشنهاد داد، لبنان به خاطر تهدید آمریکا آنها را نپذیرفت.
نیروی هوایی لبنان فقط شش هواپیمای سوپر توکانو A-29 دارد که برای شناسایی عملکرد خوبی دارد اما در برابر F-35 کاملا بیفایده است. لبنان ارتش ملی ضعیفی ندارد؛ بلکه به آن اجازه داده نشده ارتش واقعی داشته باشد.
مقامات اسرائیل آشکارا لبنان را تهدید میکنند. وزیر آموزش اسرائیل، یوآو کیش، در یک مصاحبه تلویزیونی گفته است: هیچ تفاوتی بین حزبالله و لبنان نیست. لبنان نابود خواهد شد. وجود نخواهد داشت. اگر این تهدید است، پس محروم کردن لبنان از ابزار دفاعی، یک اقدام منفعلانه نیست؛ بخشی از استراتژی اسرائیل به حساب میآید.
در این خلأ، حزبالله ظهور کرد
حزبالله در واکنش به حمله ۱۹۸۲ اسرائیل شکل گرفت و به نیرویی نظامی غیر-دولتی تبدیل شد که از بسیاری ارتشهای ملی بزرگتر است. این گروه وزن سیاسی دارد و در ساختار لبنان تنیده شده است. اما هیچ تحلیلگر جدی نمیتواند ادعا کند که بدون حزبالله، دولت لبنان هنوز بر جنوب رود لیتانی کنترل داشت. این حقیقت ناراحتکنندهای است که هر فرستاده غربی از آن طفره میرود.
واشنگتن همچنان از ارتش لبنان میخواهد حزبالله را خلع سلاح کند. اما فرستاده آمریکایی، تام باراک، آشکارا گفته: اسرائیل نمیتواند با سرکوب نظامی حزبالله به اهدافش برسد… و بهسختی میتوان گفت ارتش لبنان بتواند حزبالله را خلع سلاح کند.
به عبارت دیگر: آمریکا میداند این درخواست ناممکن است، اما باز هم آن را مطرح میکند.
حتی یک ارتش کاملا مجهز هم نمیتواند با دستور یک دولت خارجی علیه مردم خودش بجنگد و آمریکا هیچ تضمینی به لبنان نمیدهد. اگر حزبالله فردا خلع سلاح شود، آیا اسرائیل نقض آسمان لبنان، اشغال زمینهای لبنان، بمباران شهرهای لبنان و ترور غیرنظامیان و سربازان را متوقف میکند؟
هیچ تضمینی نیست. حزبالله میگوید: وقتی اسرائیل عقبنشینی کند، نقضها متوقف شود و ارتش توان دفاع از لبنان را داشته باشد، آماده گفتوگوی ملی درباره سلاحهایش هستیم. آمریکا میگوید: اول سلاح را بدهید، بعد هر چه شد بشود. این به معنای فروپاشی است.
برداشتن نقاب
هفته گذشته، شبکه ۱۴ اسرائیل گزارش داد که مورگان اورتاگوس، فرستاده آمریکا که نشست ناقوره را ریاست میکرد، در فوریه از اسرائیل خواسته بود که در مراسم تشییع سید حسن نصرالله در ورزشگاه شهر ورزشی بیروت حمله هوایی انجام دهد، در حالی که صدها هزار غیرنظامی حضور داشتند.
اسرائیل این حمله را بررسی کرد. جنگندهها در آسمان آماده بودند. تنها دلیل انجام نشدنش، محاسبهٔ خود اسرائیل بود؛ نه اینکه آمریکا مانع شده باشد.
یک فرستاده آمریکایی پیشنهاد حملهای با تلفات انبوه در پایتخت لبنان را داده و بعد سر میز مذاکره در نقش میانجی بیطرف نشسته است.
در همین حال، اطلاعات اسرائیل به آمریکا میگوید که حزبالله بیش از حد قدرتمند است؛ ارتش لبنان قادر به مواجهه با آن نیست؛ و ما به سمت تشدید تنشی میرویم که زمانش را خودمان تعیین خواهیم کرد.
آنها هر چه از آنها خواسته شد انجام دادهاند. تنها کاری که نمیتوانند انجام دهند، کاری است که هیچوقت اجازه انجامش را نداشتند: دفاع از لبنان در برابر اسرائیل.
نتیجه نهایی
لبنان میان مجموعهای از اتفاقات ناخواسته گیر افتاده است: از یک طرف باید تنها نیروی بازدارنده یعنی حزبالله را خلع سلاح کند، اما همزمان انتظار داشته باشد محافظت شود؛ باید به ارتش تکیه کند، اما ارتش از سلاح محروم شده؛ باید به دیپلماسی اعتماد کند، اما صبح روز بعد زیر بمباران بیدار میشود؛ باید به میانجیگری اعتماد کند، در حالی که میانجیها خود پیشنهاد حمله به غیرنظامیان میدهند.
تا زمانی که ارتش لبنان اجازه دفاع از لبنان را نداشته باشد، برای بسیاری از مردم، حزبالله آخرین خط دفاع باقی خواهد ماند، نه چون لبنان چنین ساختاری را انتخاب کرده، بلکه چون این ساختار برایش مهندسی شده است. و تا زمانی که جهان جان لبنانیها را همچنان قطعاتی قابلجابهجایی روی صفحه شطرنج ژئوپلیتیک بداند، لبنان همچنان مردگانش را زیر آسمانی که بر آن کنترل ندارد، به خاک خواهد سپرد.
ارسال نظر