کشت دوم، انتخابی محلی نیست

خطر بیخ گوش مازندران و گیلان | کشت دوم برنج چه بلایی سر استان های شمالی می‌آورد؟

سرویس: اخبار اقتصادی کدخبر: ۷۴۵۶۶۱
اقتصادنیوز: میانگین بارش در مازندران طی تیر و مرداد امسال بیش از ۶۵ درصد نسبت به سال گذشته و حدود ۴۷ درصد نسبت به دوره بلندمدت کاهش یافته است. اگر کشت دوم ادامه پیدا کند، مازندران چه سرنوشتی پیدا می‌کند؟
خطر بیخ گوش مازندران و گیلان | کشت دوم برنج چه بلایی سر استان های شمالی می‌آورد؟

به گزارش اقتصادنیوز، کشت دوم برنج در مازندران، که اغلب با روش نشای مجدد انجام می‌شود، درحالی‌که استان با کاهش شدید بارش‌ها و افزایش دمای 7/1درجه‌ای روبه‌رو است، فشار بی‌سابقه‌ای بر منابع آبی وارد می‌کند.

بنا بر گزارش جواد حیدریان در هفته نامه تجارت فردا، این کشت، که مصرف آب آن معادل کشت اول است، رودخانه‌های فرعی را از اواخر تیرماه کاملاً خشک کرده و آب‌بندان‌های سنتی را به مرز نابودی رسانده است. فعالان محیط زیست هشدار می‌دهند که این‌ روند، نه‌تنها ذخایر سطحی و زیرزمینی را خالی می‌کند، بلکه اکوسیستم وابسته به رودخانه‌ها را تهدید می‌کند: پرندگان مهاجر، آبزیان و گیاهان آبی در معرض انقراض محلی قرار گرفته‌اند، و گردشگری طبیعی شمال با خطر جدی روبه‌رو می‌شود.

از منظر منابع آبی، برداشت بی‌رویه از چاه‌ها و رودخانه‌ها سطح آب‌های زیرزمینی را به‌شدت پایین می‌برد؛ حجم آب‌های زیرزمینی مازندران حدود 5/1 میلیارد مترمکعب تخمین زده می‌شود، اما پمپاژ مداوم برای کشت دوم، افت سفره‌ها را تسریع کرده و پیشروی آب شور دریا به سمت منابع شیرین را در مرکز و غرب استان تشدید می‌کند. این پدیده، چشمه‌های طبیعی را از بین می‌برد و کیفیت آب آشامیدنی را برای ساکنان استان به خطر می‌اندازد. مدیرعامل شرکت آب منطقه‌ای مازندران تاکید کرده که هیچ سدی برای آبیاری کشت دوم باز نمی‌شود، اما کشاورزان با نادیده گرفتن ممنوعیت‌های مکرر، به برداشت غیرقانونی ادامه می‌دهند، که این امر ذخایر سدها را برای سال‌های آینده خالی می‌کند.

در حوزه خاک و کشاورزی، ادامه این کشت، شور شدن خاک حاصلخیز شالیزارها را به همراه دارد؛ آب‌بری بیش از حد، نمک را از لایه‌های عمیق‌تر به سطح می‌کشاند و حاصلخیزی زمین‌ها را کاهش می‌دهد، که در بلندمدت حتی کشت اول برنج را هم ناممکن می‌کند. کیفیت محصول کشت دوم پایین‌تر است. به دلیل دماهای بالاتر و تنش آبی و هزینه‌های تولید افزایش می‌یابد، بدون اینکه سود واقعی چشمگیری برای کشاورزان داشته باشد. مطالعات نشان می‌دهد غلظت آفت‌کش‌هایی مانند دیازینون در آب و خاک شالیزارها در کشت دوم تا 8/7 برابر بیشتر از کشت اول است، که آلودگی محیطی را تشدید کرده و سلامت انسان و حیات وحش را تهدید می‌کند.

جدی‌ترین خطر، فرونشست زمین است؛ برداشت بیش از حد از سفره‌های زیرزمینی در شرق و مرکز مازندران، این پدیده را دوچندان کرده و زیرساخت‌هایی مانند جاده‌ها، پل‌ها و ساختمان‌ها را در معرض ترک‌خوردگی و فروپاشی قرار می‌دهد. اگر این‌روند بدون مدیریت ادامه یابد، مازندران در افق ۵ تا ۱۰ سال آینده با سرنوشتی تلخ روبه‌رو می‌شود. تبدیل شالیزارهای سبز به شوره‌زارهای بی‌حاصل، مهاجرت گسترده کشاورزان به شهرها و تنش‌های اجتماعی بر سر آب، نابودی تنوع زیستی شمال و حتی تهدید امنیت غذایی ملی، زیرا مازندران بیش از ۴۰ درصد برنج کشور را تامین می‌کند.

میانگین بارش در مازندران طی تیر و مرداد امسال بیش از ۶۵ درصد نسبت به سال گذشته و حدود ۴۷ درصد نسبت به دوره بلندمدت کاهش یافته است. اگر کشت دوم ادامه پیدا کند، مازندران چه سرنوشتی پیدا می‌کند؟

ضرورت مدیریت چندمنظوره آب و کشاورزی

محمدحسین نیک‌سخن، دکترای مهندسی آب و استاد دانشکده محیط ‌زیست دانشگاه تهران در تحلیلی برای تجارت فردا معتقد است: «کشت دوم برنج در شمال ایران، به‌ویژه در استان مازندران، از سال‌ها پیش رواج یافته است. بررسی‌ها نشان می‌دهد که در گذشته، حدود 40 تا 50 سال پیش، این نوع کشت چندان رایج نبوده و مردم بیشتر برای تامین نیازهای خانوادگی خود به آن روی می‌آوردند. اما در دهه‌های اخیر با پررنگ‌تر شدن جنبه‌های تجاری و اقتصادی، میزان کشت دوم افزایش یافته و به‌تبع آن فشارهای بیشتری بر منابع طبیعی و محیط زیست وارد شده است. تغییرات اقلیمی، کاهش بارش‌ها، فرسایش خاک و استفاده گسترده از سموم کشاورزی از جمله عواملی هستند که در کنار توسعه کشت دوم، شرایط ناپایدار و آسیب‌زایی را برای محیط زیست منطقه ایجاد کرده‌اند. مصرف بالای سموم و کودهای شیمیایی نه‌تنها خاک را آلوده می‌کند، بلکه این آلودگی‌ها از طریق زنجیره غذایی به انسان و حیوان منتقل می‌شوند. علاوه بر این، نیاز مکرر به تقویت زمین در دوره دوم کشت باعث افزایش چشمگیر مصرف کود می‌شود؛ برخی برآوردها نشان می‌دهد که این مصرف تا هشت برابر افزایش می‌یابد. از سوی دیگر، هرچند گفته می‌شود برنج حاصل از کشت دوم از نظر عطر و طعم کیفیت بهتری دارد و بازارپسندی آن بالاتر است، اما این مزایا در برابر فشارهایی که بر منابع آبی، به‌ویژه در شرایط خشکسالی و محدودیت‌های جدی آب در منطقه، وارد می‌شود، قابل‌چشم‌پوشی نیست. به همین دلیل، کشت دوم برنج در مازندران و سایر مناطق شمالی بیش از آنکه یک فرصت اقتصادی به‌شمار رود، به مسئله‌ای چالش‌برانگیز در حوزه محیط زیست و امنیت منابع طبیعی تبدیل شده است.

مشکلات مربوط به کمبود آب که در تابستان به‌ویژه در مناطق مرکزی ایران بروز می‌کند، معمولاً تا ماه‌های پاییز و حتی آذر ادامه دارد. در این دوره، پیش از آنکه بارش‌ها آغاز شود و به سطحی مناسب برسد تا مخازن آب دوباره پر شوند، شرایط آبی کشور در بحرانی‌ترین وضعیت خود قرار می‌گیرد. هرچند با خنک‌تر شدن هوا در مهر و آبان بخشی از فشار ناشی از تبخیر کاهش می‌یابد، اما واقعیت این است که کمترین میزان ذخایر آبی معمولاً در همین ماه‌ها ثبت می‌شود و تداوم کشت یا بهره‌برداری فشرده از منابع در این زمان پیامدهای سنگینی به همراه دارد. این وضعیت علاوه بر فشار بر سفره‌های زیرزمینی و منابع آبی سطحی، باعث می‌شود آلودگی‌های ناشی از مصرف سموم و کودهای شیمیایی نیز با نخستین بارش‌ها وارد رودخانه‌ها، دریا و پهنه‌های آبی دیگر شوند و خطرات زیست‌محیطی مضاعفی را رقم بزنند.

از سوی دیگر، سیاست‌های کلانی که در سال‌های گذشته در قالب الگوی کشت و تغییرات آمایش سرزمین مطرح شد، اگر به‌طور جدی پیگیری می‌شد، می‌توانست نقش مهمی در مدیریت بحران منابع آب و کاهش فشار بر محیط زیست ایفا کند. با وجود ابلاغ این برنامه‌ها، اقدامات اجرایی کافی در عمل صورت نگرفت و در نتیجه کشاورزان همچنان با کمبود راهکارهای جایگزین روبه‌رو هستند. یکی از نگرانی‌های اصلی آنان این است که در صورت محدود شدن کشت‌های پرمصرف، محصول جایگزین مناسبی برای تامین معیشتشان معرفی نمی‌شود. این خلأ موجب می‌شود بخشی از کشاورزان با انگیزه اقتصادی و حتی تشویقی، همچنان به سمت کشت‌های آسیب‌زا مانند کشت دوم برنج حرکت کنند؛ رویکردی که در شرایط کنونی بیش از پیش چالش‌های زیست‌محیطی و آبی کشور را تشدید می‌کند.

یکی از نگرانی‌های اصلی کشاورزان این است که جایگزین مناسبی برای محصولات پرمصرف در اختیارشان قرار داده نمی‌شود. آنها نمی‌دانند اگر از کشت رایج خود صرف‌نظر کنند، معیشت و اقتصاد خانوارشان چگونه تامین خواهد شد. این مسئله به نبود برنامه‌ریزی جامع در زمینه آمایش سرزمین بازمی‌گردد؛ برنامه‌ای که باید مشخص کند چه محصولی، در چه فصلی و در کدام منطقه کشت شود. موضوع تنها به انتخاب یک محصول محدود نمی‌شود، بلکه به شبکه گسترده‌ای از تامین و تقاضا وابسته است. برای نمونه، اگر قرار باشد در منطقه‌ای کشت سیب جایگزین محصول دیگری شود، لازم است نهادهای مرتبط علاوه بر تامین آب و منابع لازم، صنایع تبدیلی و زیرساخت‌های مرتبط را نیز ایجاد کنند تا محصول تولیدی جذب شود و سود آن به کشاورز برسد. در غیر این صورت، همان الگوی تکراری رخ می‌دهد که در ایران بارها شاهد آن بوده‌ایم؛ یک سال کمبود گوجه‌فرنگی یا سیب‌زمینی موجب افزایش شدید قیمت می‌شود و سال بعد کشاورزان به شکل گسترده به تولید همان محصول روی می‌آورند، در نتیجه عرضه بیش از تقاضا شده و زیان‌های اقتصادی سنگینی متحمل می‌شوند.

این چرخه نشان می‌دهد که هماهنگی میان نهادها و ارگان‌های مختلف ضروری است و تصمیم‌گیری در این حوزه نمی‌تواند صرفاً تک‌نهادی باشد. باید ساختاری وجود داشته باشد که همه دستگاه‌ها در کنار هم بنشینند و برنامه‌ای جامع ارائه دهند؛ برنامه‌ای که هم صنایع تبدیلی و هم سیاست‌های صادراتی را پوشش دهد. حتی درباره محصولی مانند برنج نیز وضعیت به همین شکل است. هر سال تصمیم‌گیری‌های متناقض درباره آزادسازی یا ممنوعیت واردات، بازار را دچار نوسان می‌کند، بدون آنکه الگویی ثابت و پایدار برای تولید و عرضه وجود داشته باشد. درحالی‌که لازم است مشخص باشد چه میزان زمین برای کشت برنج در اختیار است، چه مقدار محصول تولید می‌شود، چه زمانی باید واردات انجام گیرد و چگونه می‌توان این‌روند را با منابع آب کشور هماهنگ کرد.

در واقع، تصمیم‌گیری در حوزه محصولات کشاورزی نباید تک‌بعدی و صرفاً بر اساس آب یا یک عامل منفرد باشد. مدیریت منابع آب و کشاورزی باید چندمنظوره و مبتنی بر نگاه جامع باشد، به‌گونه‌ای که ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی نیز در نظر گرفته شود. نمی‌توان تنها بر مسئله آب تمرکز کرد و سایر عوامل را نادیده گرفت. بسیاری از کشاورزان بر این باورند که دهه‌هاست به شیوه‌ای خاص کشت کرده‌اند و اکنون تغییر مسیر برایشان آسان نیست. علاوه بر این، مسئله سودآوری، امنیت معیشت و پذیرش اجتماعی نیز نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. بنابراین، مدیریت تغییر در الگوی کشت، صرفاً یک موضوع فنی یا زیست‌محیطی نیست، بلکه ابعاد فرهنگی و اجتماعی گسترده‌ای دارد که باید همزمان با سایر عوامل در نظر گرفته شود.

در شمال کشور طی سال‌های اخیر شاهد بوده‌ایم که برخی محصولات مانند کیوی با تبلیغات گسترده رواج یافت و بخشی از زمین‌های کشاورزی به سمت این محصول سوق داده شد. اما اینکه چه محصولی و به چه میزان باید کشت شود، نیازمند توازن و تعادلی است که به‌سادگی به‌دست نمی‌آید. در عمل نوعی افراط‌وتفریط در کشاورزی ایران مشاهده می‌شود که در بسیاری از مناطق کشور، فارغ از شرایط اقلیمی و منابع آبی، تکرار می‌شود. برای مثال در مقطعی قارچ به‌سرعت موردتوجه قرار گرفت و کاشت آن چنان گسترش یافت که حتی بسترهای طبیعی لازم در همان مناطق پاسخگو نبود و ناچار بستر از مناطق دیگر تامین می‌شد. این بی‌برنامگی، در سایر محصولات نیز تکرار می‌شود؛ یک سال کشت محصولی محدود می‌شود و سال بعد دوباره به‌شکل افراطی گسترش می‌یابد، بدون آنکه تناسبی با ظرفیت‌های واقعی وجود داشته باشد.

نمونه بارز این وضعیت در کشت برنج دیده می‌شود. سال گذشته با افزایش خشکسالی، در استان خوزستان محدودیت‌هایی برای کشت برنج مطرح شد، اما در عمل سطح زیرکشت این محصول نه‌تنها کاهش نیافت، بلکه افزایش هم پیدا کرد. این در حالی است که میانگین بارش سالانه در ایران حدود ۲۴۰ تا ۲۵۰ میلی‌متر است، درحالی‌که کشت برنج به‌طور طبیعی به مناطقی با بارش سالانه بالای ۸۰۰ میلی‌متر نیاز دارد. در شمال کشور به دلیل رطوبت و بارندگی شرایط نسبی فراهم است، اما در استان‌هایی چون فارس، خوزستان یا اصفهان، این کمبود بارش تنها از طریق برداشت بی‌رویه از منابع سطحی و زیرزمینی جبران می‌شود. پیامد آن فرونشست زمین، بحران‌های آبی و تخریب جدی منابع طبیعی است.

این‌روند نه‌تنها به کاهش منابع آب منجر می‌شود، بلکه خاک را نیز فرسوده و آلوده می‌کند. مصرف گسترده سموم و کودهای شیمیایی، همراه با الگوهای آبیاری نادرست، ساختار خاک را تضعیف کرده و آلودگی‌ها را به لایه‌های عمیق‌تر منتقل می‌کند. در گذشته کشاورزان پس از چند دوره کشت، زمین را برای مدتی بدون استفاده می‌گذاشتند تا فرصت بازسازی طبیعی خاک و احیای میکروارگانیسم‌ها فراهم شود، اما اکنون فشار مداوم بر زمین و استفاده بیش از حد از کود شیمیایی این چرخه طبیعی را مختل کرده است. نتیجه این وضعیت از دست رفتن همزمان آب و خاک و کاهش تنوع زیستی است. بسیاری از گونه‌های گیاهی و جانوری تحت تاثیر این فشارها قرار می‌گیرند و تعادل اکولوژیک مناطق مختلف برهم می‌خورد. به این ترتیب، کشاورزی بی‌برنامه نه‌تنها معضلات اقتصادی برای کشاورزان به همراه دارد، بلکه بحران‌های زیست‌محیطی گسترده‌ای را نیز در پی خواهد داشت.»

کشت برنج

کشت دوم انتخابی محلی نیست

کشت دوم برنج در مازندران و البته گیلان امروز دیگر یک انتخاب محلی نیست، بلکه تبدیل به آزمونی برای تاب‌آوریِ سرزمینی شده است. کارشناسان آب، خاک و محیط ‌زیست هشدار می‌دهند که تداوم این الگو در شرایط کاهش بارش و افزایش دما، همزمان چند ماموریت مخرب را پیش می‌برد؛ تخلیه شتاب‌زده سفره‌های زیرزمینی، تشدید پیشروی آبی شور و افزایش ریسک فرونشست، فروپاشی تدریجی کیفیت خاک و بالا رفتن آلودگی‌های شیمیایی در اکوسیستم‌های آبی و درنهایت تضعیف معیشت کشاورزان و امنیت غذایی منطقه.

از منظر منابع آب، کشت دوم نیازمند پمپاژ گسترده آب در تابستان است. این پمپاژ، در شرایطی که بارش‌های این فصل به‌طرز چشمگیری کاهش یافته‌اند، سطح آب زیرزمینی را به‌سرعت پایین می‌آورد و ذخایر استراتژیک آبی را از بین می‌برد. نتیجه این فرآیند، افزایش در میزان چاه‌کِشی‌های غیرمجاز، تضعیف جریان‌های سطحی و کاهش ظرفیت ذخیره‌سازی طبیعی رودخانه‌ها و آب‌بندان‌هاست؛ وضعیتی که مراجع محلی و صاحب‌نظران منابع آب آن را عاملی تعیین‌کننده در شروع فرونشست‌های منطقه‌ای می‌دانند.

در پهنه خاک و کشاورزی، آبیاری مداوم و تبخیر شدید تابستانی نمک را به سطح می‌آورد و با گذشت چند سال، حاصلخیزی شالیزارها را کم می‌کند؛ خاک‌هایی که یک‌بار شور شوند، بازگرداندن کیفیت آنها هزینه‌زا و زمان‌بر خواهد بود و ممکن است سبب شود کشت اول که ستون تولید برنج کشور است هم با مشکل مواجه شود. علاوه بر این، شواهد پژوهشی نشان می‌دهد در دوره‌های کشت دوم، غلظت برخی آفت‌کش‌ها مانند دیازینون در آب و خاک افزایش می‌یابد که هم سلامت انسان و هم عملکرد زیست‌بوم‌های آبی را تهدید می‌کند.

پیامدهای اکولوژیک به‌سرعت قابل‌مشاهده‌اند: خشک شدن آب‌بندان‌ها و رودخانه‌های فصلی زیستگاه بسیاری از پرندگان مهاجر، ماهیان محلی و گیاهان آبزی است و کاهش این زیستگاه‌ها ظرفیت طبیعی جذب تنوع زیستی و حمایت از گردشگری طبیعت را کاهش می‌دهد؛ از این‌رو فعالان محیط ‌زیست و کارشناسان حوزه گردشگری طبیعی تداوم کشت دوم را تهدیدی برای صنعت محلی و خدمات اکوسیستمی می‌دانند.

از دیدگاه زیرساخت و اقتصاد محلی، برداشت بی‌حدوحساب از منابع آب و فرونشست پیامد آن، هزینه‌های قابل‌توجهی بر سیستم حمل‌ونقل، عمران شهری و کشاورزی تحمیل می‌کند؛ در کنار این، کشاورزان با افزایش هزینه تولید، کاهش کیفیت محصول و احتمال افت درآمد مواجه می‌شوند که می‌تواند موج جدیدی از مهاجرت روستاییان به شهرها و تشدید تنش‌های اجتماعی را به دنبال داشته باشد. این پیامدها امنیت غذایی منطقه‌ای را نیز تهدید می‌کند، چرا که مازندران سهم بزرگی در تولید برنج کشور دارد.


 

ارسال نظر

پربازدیدترین‌ها
کارگزاری مفید