چگونه اعتماد ایجاد میشود؟
عنوان کتاب: اعتماد و سرمایه اجتماعی
نویسنده: فران تونیکس
ترجمه: محمدتقی دلفروز
ناشر: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
صفحات: ۲۹۲
قیمت پشت جلد: ۳۴۰۰ تومان
فرانسیس فوکویاما در مقاله “سرمایه اجتماعی و توسعه: دستور کار آینده” اشاره دارد که توافقی بر تعریف سرمایه اجتماعی وجود ندارد و این مفهوم را اینگونه تفسیر می کند: سرمایه اجتماعی “هنجارها یا ارزشهای به اشتراک گذاشته شده است که موجب تقویت همکاری اجتماعی بر اساس روابط اجتماعی واقعی میشود”.
فوکویاما معتقد است: سرمایه اجتماعی پیشنیازی ضروری برای توسعه موفق است، اما برقراری نیرومند قانون و نهادهای زیربنایی سیاسی برای ساختن سرمایه اجتماعی ضروری هستند، همچنین دموکراسی و رشد اقتصادی نیرومند، نیازمند سرمایه اجتماعی توانمند هستند. فوکویاما معتقد است که سرمایه اجتماعی پیوندی (عبارتی که پوتنام در بولینگ یکنفره معرفی کرده است) برای سرمایه اجتماعی نیرومند ضروری است چون که وسعت یافتن سطح اعتماد، دایره روابط را به ورای هر مرز و محدودیتی گسترش خواهد داد و نقش بنیادی در بنای سازمان خواهد داشت. مفهموم سرمایه اجتماعی پس از آن با گستره فراخی معرفی شد و ارتباز آن با موضوعات مختلف مورد بررسی قرار گرفت. فران تونیکس هم از جمله افرادی است که ارتباط میان سرمایه اجتماعی و اعتماد را بررسی کرده است.
اعتماد یکی از عناصر بنیادین تعامل اجتماعی است که در حل مسائل مربوط به نظم اجتماعی نقشی تعیین کننده دارد. اعتماد پیش شرط عمده و کلید برای موجودیت هر جامعه ای محسوب میشود و تسهیل کننده مبادلات در فضای اجتماعی است. اعتماد بین شخصی در روابط اجتماعی شکل میگیرد و در طول زمان تقویت میشود، لذا کم و کیف روابط، میزان و نحوه تعاملات میتواند در تقویت و شکل گیری اعتماد مؤثر باشد. سازوکار پیوندهای اجتماعی، در شبکه روابط غیر رسمی فرد - که به عنوان سرمایه اجتماعی شبکه نام برده میشود - در مکانیسمی به افزایش اعتماد اجتماعی منجر میشود. ميزان و گستره روابط و تعاملات در شبکه، در ابعاد ساختی (اندازه و ترکیب شبکه)، تعامل (فراوانی تماس، صمیمیت) و کارکرد (حمایتها) در ایجاد و تقویت اعتماد تاثیرگذار خواهد بود.
نوشته دربردارنده مقالههایی است که در جستجوی خاستگاه سرمایه اجتماعی، به مفهوم اعتماد در بستر جامعه پرداخته و نهادها و سازمانهای اجتماعی را بررسی کرده است. به گفته برگرداننده، دو پرسش بنیادین در این نوشته به چشم میخورد: ۱- جامعههای مدنی چگونه پدید آمدهاند؟ و 2- چگونه اعتماد ایجاد میشود؟ موضوعهایی از جمله شهروندی، سازمانهای داوطلبانه، سازمانهای مردمنهاد، انجمنهای اعتقادی، رفاه، دولت، پایداری، محیطزیست، امور خیریه و همیاری در این مقالهها مورد بحث قرار گرفتهاند.
در دیباچه از باورهای معنوی و دینی به عنوان پیونددهنده اعتماد و سرمایه اجتماعی در جامعه یاد شده، و از سویی به نیاز به تحول و دگرگونی برای رسیدن به هدف «داشتن جامعهای که مبنای روابط انسانی، اعتماد باشد» اشاره شده است. این تحول و دگرگونی باید همهجانبه و مداوم باشد و متولی آن سیاست تلقی شده است. با این انگاره که سیاست دیگر حوزهها را دگرگون میکند و سپس خود دگرگون میشود، سه سطح دگرگونی مورد بررسی قرار گرفته است: حقوق و قانون؛ اقتصاد؛ و در نهایت فرهنگ و جامعه. نخستین عرصه تحول یعنی حقوق و قانون در یک سال دگرگونشدنی است. دومین زمینه یعنی اقتصاد به یک دهه زمان نیاز دارد و عرصه سوم، فرهنگ و جامعه؛ در زمان یک نسل، شدنی خواهد بود. عرصه سوم نیازمند دگرگونی در عادتهای ریشهدار، بازخورد(نگرش)های آموختهشده، بایستههای فرهنگی، سامانههای ارزشی و گفتمانهای چیره است که چند دهه زمان خواهد برد. از این رو بهرهروی دگرگونی به ویژه در عرصه فرهنگ و جامعه جدیترین چالش جوامع به شمار میرود.
در این راستا باید افزود پویایی سامانههای اجتماعی تنها بر اعتماد بنا نمیشوند بلکه بودن و توسعه نهادها هم لازم است. از سوی دیگر تنها برقراری نهادها هم نابسنده بوده است. در این کتاب وجوه بسیاری در عرصه جامعه مدنی بررسی شده و پرسشهایی پیش رو قرار گرفته است. به باور دارندورف “کسانی که در دوزخ توتالیتاریسم یا حتی برزخ اقتدارگرایانه گرفتار بودهاند به راحتی به کسی اعتماد نخواهند کرد و حتی نسبت به انجمنهایی با هدفهای عالی بدگمان خواهند بود”.