موانع ذهنی مذاکرات!

کدخبر: ۵۰۵۹۷۳
چند سال پیش، محققان زبان‌‌شناسی در دانشگاه استنفورد آمریکا آزمایش جالب توجهی در حوزه تاثیر زبان بر سیاستگذاری انجام دادند.
موانع ذهنی مذاکرات!

 در این آزمایش، محققان دانشگاه دو گروه از داوطلبان را از هم جدا کردند و برای گروه اول این گزاره را تکرار کردند که «بزهکاری مانند یک ویروس به جان شهر افتاده است!» همزمان، به گروه دوم گفتند «بزهکاری مانند یک هیولا به جان شهر افتاده است!» سپس مدت‌ها بعد، از اعضای هر گروه درخواست کردند هریک راه‌‌حلی برای علاج معضل بزهکاری در شهر ارائه دهد.

اعضای گروه اول - که بزهکاری برایشان پیشاپیش به ویروس تشبیه شده بود - ناخودآگاه راه‌‌حل‌‌های‌‌ «پیش‌گیرانه» برای جلوگیری از وقوع جرم ارائه دادند و اعضای گروه دوم - که بزهکاری برایشان به هیولا تشبیه شده بود - همگی راه‌‌حل‌‌های خشنِ قضایی و پلیسی را برای سرکوب بزهکاران مطرح کردند! درواقع، محققان با این آزمایش نشان دادند چگونه صورت‌‌بندی مساله - یا Framing یک مساله - ناخودآگاه بر فرآیند تصمیم‌‌گیری و نتیجه حاصل از آن تاثیر می‌‌گذارد.

در اینجا، نگارنده مدعی است در ایران نیز درباره موضوع «برجام» و مقوله «مذاکرات» به‌دلیل فضایی که در سال‌های گذشته در ایران حاکم بوده، نوعی صورت‌‌بندی (Framing) وجود دارد که ناخودآگاه خروجی و دامنه مانور را به طرز قابل ملاحظه‌‌ای محدود می‌‌سازد. در واقع، از بدو آغاز برجام، فضای رسانه‌‌ای کشور به نحوی سامان‌‌دهی شد که گویی «برجام» یک تجربه شکست‌‌خورده‌‌ است که لازم است دولت‌ها از آن عبرت بگیرند و از بسط و تکرار آن خودداری کنند! در همین راستا، شاهد بودیم چگونه برخی از لفظ «برجام» به‌عنوان صفتی نکوهیده استفاده می‌‌کردند و از آن به‌عنوان پیشوندی برای القای تسلیم و وادادگی در کنار سایر واژگان بهره می‌‌بردند. به‌عنوان مثال، حتما به یاد داریم چگونه لفظ «برجام منطقه‌‌ای» و «برجام موشکی»‌‌ ذهن مخاطب را به سمت برداشت‌‌های خاصی از دیپلماسی و مذاکره در حوزه‌های فراهسته‌‌ای هدایت می‌‌کرد! در امتداد همین «صورت‌‌بندی»، همچنان شاهدیم چگونه در ایران امری مانند «مذاکره بر سر مسائل منطقه‌‌ای» را - که همه کشورها و بازیگران غیردولتی در منطقه فعالانه به آن مبادرت دارند - به «مذاکره موشکی» تعبیر می‌‌کردند؛ به‌نحوی‌که صرفِ به‌کارگیری پسوند «منطقه» پس از واژه «گفت‌وگو» امروزه در ذهن هر مخاطبی به‌صورت خودکار واژه «خلع سلاح» و «تسلیم» را متبادر می‌‌سازد!

حال، چگونه می‌‌توان تصور کرد این بستر ذهنی و روانی در بلندمدت هیچ تاثیری بر رویکرد دستگاه سیاست خارجی کشور نسبت به امر مذاکره و ابزاری که خود را مجاز به بهره‌‌برداری از آن می‌‌داند، نداشته باشد؟ حقیقت این است که فضای ذهنی حاکم بر سیاست خارجی کشور به نحوی دست کارگزاران دیپلماسی و تصمیم‌‌گیران کلان این حوزه را بسته که عملا آنها را از مبادرت به برخی ابتکارات و حتی از توسل به برخی از ابتدایی‌‌ترین، رایج‌‌ترین و متعارف‌‌ترین تاکتیک‌‌ها و ابزارهای صحنه دیپلماسی بین‌‌‌‌المللی باز داشته است! به‌عنوان مثال، دولت ایران نمی‌‌تواند به راحتی برای ایجاد یک «رژیم امنیت جمعی بومی» در منطقه یک «نقشه راه ده ساله» به طرف مقابل ارائه دهد و تداوم مذاکرات و حفظ چارچوب آن نقشه‌‌راه را به تداوم لغو تحریم‌‌ها و پایبندی غرب به برجام مشروط کند. دولت ایران نمی‌‌تواند با طرح برخی مباحث خلاقانه - مانند اعلام تمایل کشور به ایجاد نوعی دِتانت (Détente) و همزیستی و تغییر دینامیک رفتار کنونی - بسیاری از طرح‌ها و تبلیغات لابی‌‌های متخاصم در واشنگتن را خنثی ‌کند و کنگره را در توسل به اهرم‌‌های قهریه خود محدود سازد. این در حالی است که سایر رقبا و کشورها - از ترکیه گرفته تا امارات و قطر و عربستان سعودی - غالبا از طیف وسیعی از اهرم‌‌ها و ابزار دیپلماسی برای پیشبرد منافع خود بهره‌مند هستند.

در واقع، یکی از مهم‌ترین موانع بر سر راه احیای برجام ذهنیت و فضایی است که به‌واسطه صورت‌‌بندی‌‌های هدفمند و مغرضانه در سال‌های اخیر در ایران حاکم شده و امروز دامن‌‌گیر حاکمیت و دولت رئیسی در مذاکرات هسته‌‌ای نیز شده است. اما خبر خوب اینجاست که این ذهنیت -از آنجا که برساخته و محصول یک دینامیک خاص سیاسی بوده است- با یک اراده سیاسی در سطوح بالای کشور نیز قابل اصلاح و تغییر است تا دامنه‌‌ای از گزینه‌های جدید و تنوع بیشتری از تاکتیک‌‌ها به روی دستگاه دیپلماسی کشور گشوده شود.

منبع: دنیای اقتصاد

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید