رویه‌های ناعادلانه در اجرای قانون وجود دارد

رسانه اصولگرا: حاکمیت سالهاست با مردم گفت و گو نکرده /کارهایی انجام می دهند که مردم عصبانی می شوند

کدخبر: ۵۴۶۱۰۲
رسانه اصولگرا نوشت: در حوزه‌های مختلف، بحران تنظیم‌گری داریم و این بسیار خطرناک است.
رسانه اصولگرا: حاکمیت سالهاست با مردم گفت و گو نکرده /کارهایی انجام می دهند که مردم عصبانی می شوند

به گزارش اقتصادنیوز،  محمدرضا پویافر عضو هیات علمی دانشگاه پلیس به روزنامه فرهیختگان گفت:

حاکمیت سال‌هاست که با مردم گفت‌وگو نکرده است و هرچه جلوتر آمده‌ایم، باب گفت‌وگو منقطع شده است. 

ما در سطوح مختلف راه این گفت‌وگو را بسته‌ایم. گروه‌های اجتماعی نمی‌توانند سیستم را نقد کنند، چون امکان نقد و گفت‌وگو و فهم متقابل به‌شدت پایین آمده است. این برای یک جامعه بسیار خطرناک است و من به‌شدت احساس می‌کنم که این ظرفیت همچنان در جامعه پایین است. 

حتی در بخشی از تحلیل مساله که به نسل جدید و به‌عنوان مثال دهه 80 مربوط می‌شود، پیشنهادهایی ارائه می‌شود که به سهم خود نشانه فهم نادرست از واقعیت است.

درنتیجه پیشنهاد می‌شود که برای کاهش چالش‌های هویتی و نارضایتی و کم شدن پتانسیل ناآرامی در سطح نوجوانان و مدارس، فرآیندهای سختگیرانه‌تر گزینش را در پیش گیریم. اگر هم این راه‌حل را درست بدانیم، ابتدا باید به فرآیند گزینش معلم‌های حوزه پرورشی و فکری و دینی و قرآن و به دروس معارف و قرآن فکر شود، چون دقیقا در جاهایی که نیاز به گفت‌وگو داشتید، در بسیاری از موارد نیروی انسانی و معلم و بدنه‌ای داشتید که کمتر مهارت و توانایی و تمایل به گفت‌وگو را داشتند و امروز کمتر دانش‌آموزان به‌یاد می‌آورند که دوست‌داشتنی‌ترین معلمان‌شان معلمان حوزه معارف دینی و قرآن باشند. اینها کارهایی است که ما نکردیم. اینها مواردی بود که اتفاقا نیاز به پول‌های کلان و بودجه فراوان نداشت. کشور نمی‌تواند بگوید به این دلیل که من در بحران بودم و در تحریم اقتصادی بودم نتوانستم این کار را بکنم. اتفاقا در موضوعات مختلف میلیارد‌ها تومان پول خرج شد که نه‌تنها اثرگذاری نداشت، بلکه اثر منفی هم داشت. 

نکته بعدی این است که ما در حوزه‌های مختلف، بحران تنظیم‌گری داریم و این بسیار خطرناک است. شاید به دلایلی نظام حکمرانی تصمیم گرفته است برای برخی حوزه‌ها، بیش از یک‌نهاد متولی حضور داشته باشد تا بتواند کنترلی داشته باشد. هر حوزه و نهادی و هر دستگاهی نهاد موازی خودش را کنترل کند. نمی‌دانم این فکر تا چه زمانی می‌تواند جوابگو باشد. تا اینجا معلوم شده که منابع بسیاری را هدر می‌دهد. در بسیاری از موارد، تعارض و شکاف و بدبینی به نهاد‌های اصلی حاکمیت را ایجاد کرده و موجب فرسایش سرمایه اجتماعی نهادی شده است. ازجمله اعتماد و مشارکت مردم در نهاد‌های حاکمیتی کاهش یافته است. 

مثلا درمورد سیاستگذاری مسائل و آسیب‌های اجتماعی یا سیاستگذاری امور دینی یا برنامه‌های فرهنگی، این چندگانگی در تولی‌گری باعث شده انواع فعالیت‌ها با رویکرد‌های متفاوت با پشتوانه‌های فکری و نظری متعارض فعالیت و نیروی همدیگر را خنثی و اثربخشی را کم کنند. گاهی اوقات دست بالا را آن نوع نگاه به مسائل اجتماعی و حل این مسائل دارد که کمتر تخصصی، حرفه‌ای، علمی و دقیق است و با کارآمدی ناقص و عدم اثربخشی کافی، هرچه بیشتر از اعتماد عمومی کم می‌کند. درنتیجه طی سه یا چهار دهه گذشته دچار فرسایش در انواع سرمایه‌ها شده‌ایم، مثلا سرمایه و منابع طبیعی ما مصرف ‌شده و رو به اتمام است. آب تمام و هوایمان آلوده می‌شود. سرمایه‌های اقتصادی‌مان خوب استفاده نمی‌شود و هدر می‌رود. سرمایه اجتماعی ما که از جنس اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی و احساس تعلق اجتماعی است، درحال کم شدن است. سرمایه‌های فرهنگی ما از جنس دانش و داشته‌های فرهنگی کمتر می‌شود. ضمن اینکه نظام باورمندی به دین و دین‌داری هم فرسوده می‌شود. اگر بتوان اسم آن را سرمایه دینی جامعه گذاشت، آن هم درحال کاهش است.

نقطه خطرناک این است که اگر رژیم پهلوی از منابع مختلفی هزینه کرد و آخر نتوانست جوابگو باشد، ما علاوه‌بر اینها سرمایه فرهنگی و دینی کشور را نیز مصرف می‌کنیم. سرمایه اقتصادی، اجتماعی و انسانی هم درحال مصرف شدن است. درمورد سرمایه اجتماعی می‌بینیم که بخشی از افراد جامعه در این فکر هستند که از کشور بروند. با فرسایش انواع سرمایه‌های طبیعی، اقتصادی، انسانی، اجتماعی و فرهنگی، عملا خزانه سرمایه‌ها را به کف می‌رسانید. درنتیجه کسانی را که در این جامعه زندگی می‌کنند، عصبانی می‌کنید. حداقل عمل این است که اگر به کف خیابان نیامده باشند، به‌شدت ناراضی می‌شوند. اما اگر در مقابل ببینند که این موضوع برای عده‌ای خوب است و می‌توانند هرطور که می‌خواهند زندگی کنند و به هرچه اراده می‌کنند می‌رسند، این مساله آنها را به خشم می‌آورد. مردم می‌بینند رویه‌های ناعادلانه در اجرای قانون وجود دارد، مثلا افرادی هستند که می‌توانند با سوءاستفاده از سمت خود، از برخی مجازات‌های قانونی معاف شوند یا تخفیف‌هایی بگیرند. مردم این مسائل را می‌فهمند درنتیجه اینجا احساس تبعیض شدت پیدا می‌کند. 

بخش دیگری از این احساس خشم محصول ابهام است. ابهام در ساختار‌های مختلف وجود دارد. وقتی شما ‌به‌عنوان فعال فرهنگی و اجتماعی کاری در جامعه انجام می‌دهید و از نهاد قانونی دولتی مجوز دارید، نهادی موازی به شما می‌گوید از نظر ما شما مجوز ندارید. شما نمی‌دانید مجوز وجود دارد یا نه. روال بروکراتیک مشخص نیست.

من 21 سال کنشگری اجتماعی کرده‌ام و حال برحسب این تجربه از نزدیک می‌گویم که ما چنین چیزی داریم. در حوزه‌های مختلف این مساله را داریم. شما نمی‌دانید در بسیاری از مسائل باید چه بکنید و چه آینده‌ای وجود دارد و چه چیزی درست و چه چیزی غلط است و باید با چه کسی هماهنگ باشید. ضمن اینکه در بسیاری از موارد که هیچ نیازی نیست، می‌بینیم قوانین در جزئی‌ترین امور زندگی مردم دخالت می‌کنند. برای بسیاری از امور جرم‌انگاری شده و درعین‌حال در بسیاری از امور عمومی هیچ قانونی نداریم.

مجلس درمورد موسیقی هیچ قانون مصوبی ندارد. این وضعیت ابهام ایجاد می‌کند و ابهام، خشم تولید می‌کند. وقتی به این خشم پاسخ داده نشود و امکان ابراز آن وجود نداشته باشد و گفت‌وگویی در این مورد نشود، خشم به کف خیابان می‌آید و اگر باز نخواهید واقعیت آن را درک کنید، در خیابان خود را به‌صورت خشونت فیزیکی یا تخریب اموال نشان می‌دهد. من این را طبیعی می‌دانم و به همین دلیل اسم همه این رفتار‌ها را اعتراض می‌گذارم.

در بخش دیگری از این یادداشت آمده است؛

گروه‌هایی را که به‌اصطلاح خودمان خودی هستند، اینقدر بر سر گروه مقابل می‌کوبیم که نشان دهیم غیر از گروه خودی‌ها، سایر گروه‌های جامعه را دوست‌ نداریم و آنقدر فقط یک الگوی فرهنگی را ترویج می‌کنیم که گویی مدام درحال دیگری‌سازی هستیم. مدام از خودی و از غیرخودی حرف می‌زنیم و مدام از این حرف می‌زنیم که عده‌ای را کف خیابان بیاوریم که در مقابل رفتار نادرست اعلام حضور کنند. گویی بقیه اصلا عضو این جامعه نیستند. با چنین کاری طبیعی است فرزند دوم، همچون گروه‌های خارج از گفتمان رسمی حاکمیت، به‌قدری عصبانی شود که مقداری از وسایل خانه را بشکند و خراب کند، چون قرار نیست ما حرف او را گوش دهیم. صورت مساله به این شکل است. 

روزنامه فرهیختگان در بخش پایانی یادداشت خود تاکید کرده؛

هنوز فرصت وجود دارد، البته اگر بیشتر از این دیر نشود و فرصت از دست نرود. هنوز فرصت برای گفت‌وگو وجود دارد، به این شرط که به‌دنبال گفت‌وگو باشیم. اما هنوز در سیستم‌های مختلف خود -ازجمله در حوزه مهم مسائل فرهنگی، مدیریت‌های اجتماعی و مسائل اجتماعی و آسیب‌های اجتماعی و توانمندسازی و رسیدگی به مناطق محروم- در همه این موارد این اشکال جدی را می‌بینیم. متاسفانه مدتی است که خیلی از دستگاه‌ها فکر می‌کنند این روش درست است. بسیاری از فعالان اجتماعی درست و متخصص‌مان طی این دوره‌های اخیر ناامید و طرد شده‌اند و ما با دست خودمان با تابلوی اینکه دغدغه اجتماعی داریم، بخش بیشتری از سرمایه اجتماعی خود را خودمان فرسوده کرده‌ایم. این واضح است با این فرمان امیدی نیست که به حل مساله نزدیک شویم. 

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید