اعراب آغوش خود را برای اسد باز کرده‌اند؟

کنگرۀ وینِ قرن بیست‌ویکمی در خاورمیانه

کدخبر: ۵۶۷۱۶۵
اقتصادنیوز: عادی‌سازی ارتباط اعراب با سوریه، که توسط روسیه و چین و ایران فراهم شده است، نظم جهانی مبتنی بر قوانین غرب را به چالش می‌کشد. این رویداد را می‌توان بخشی از حرکت گسترده‌تر به سوی نظمی چندقطبی دانست که به‌نوعی کنگرۀ وینِ قرن بیست‌ویکم ارزیابی کرد.
کنگرۀ وینِ قرن بیست‌ویکمی در خاورمیانه

به گزارش اقتصادنیوز ، مقایسه اتفاقات و رویدادهای امروز منطقه خاورمیانه با موارد مشابه در گذشته می‌تواند به درک بهتر و عمیق‌تر رویدادها کمک کند و منجر به دستیابی به تحلیلی دقیق‌تر درباره آن خواهد شد.

واقعه کوچک، بحران عظیم

به عنوان نمونه تارنمای شورای آتلانتیک در یادداشتی تاکید می‌کند برخی‌ها تشدید تنش‌ها بین غرب با محور «روسیه-چین-ایران» را به شرایط سال 1914 تشبیه می‌کنند که کوچک‌ترین حادثه‌ای می‌تواند منجر به یک درگیری‌  بزرگ شود. برخی دیگر، الحاق خاک اوکراین به روسیه را با تسلط آلمان بر سودتلند در چکسلواکی در سال 1938 قیاس می‌کنند.

یا در مثالی دیگر، افزایش توان نیروی دریایی چین در اقیانوس آرام که چالشی برای برتری آمریکا در این منطقه است بی‌شباهت با رقابت تسلیحاتی میان انگلیس و آلمان در مقطع قبل از جنگ جهانی اول ارزیابی نمی‌شود. حتی عده‌ای نام حملات تروریستی 11 سپتامبر را «پرل هاربر» قرن بیست‌ویکم گذاشته‌ بودند.

تعجیل در آغوش گرم برای اسد

یک نمونۀ دیگر که امروز می‌توانیم آن را با مقایسه‌کردن با رویدادی مشابه در گذشته فهم کنیم، عجلۀ کشورهای عربی برای عادی‌سازی روابطشان با بشار اسد است. امارات اکنون چند سالی هست که به برگرداندن اسد به شرایط عادی علاقه دارد، با این که حکومت اسد [از نگاه غرب] متهم به جنایات جنگی و نقض فاحش حقوق بشر و آواره‌کردن اجباری 13 میلیون سوری است.

در سفر اخیر اسد به ابوظبی در 19 مارس، امارات بالاترین تشریفات را برای اسد انجام داد؛ چیزی که مخالف نظر دوستان و متحدان آمریکایی و اروپایی امارات است. عمان نیز یکی دیگر از متحدان غرب بود که همین اقدام را در 20 فوریه انجام داده بود و با تشریفات و احترام کامل از بشار اسد استقبال کرده بود.

همچنین قرار است که روابط سوریه با دو غول اتحادیۀ عرب، یعنی عربستان و مصر، نیز احیا شود. این احیای روابط نهایتاً می‌تواند به بازگشت سوریه به اتحادیۀ عرب منجر شود. گرچه عربستان و مصر هر دو متحد غرب هستند اما به نظر می‌رسد که در این مسئله برخلاف سیاست غربی‌ها عمل می‌کنند. بیش از یک دهه است که کشورهای عربی و غربی توافق کرده‌اند که سوریه را منزوی کنند اما اکنون این متحدان عرب برای شکستن این توافق عجله دارند. وقتی به این نکته توجه کنیم که سوریه چیز خاصی به جز یک صورت‌حساب 400 میلیارد دلاری برای بازسازی ندارد که به کشورهای عربی پیشنهاد دهد، این عجلۀ اعراب برای عادی‌سازی روابط با سوریه برخلاف میل متحدان غربی‌شان عجیب‌تر هم می‌شود.

چهار سناریوهای روی میز

چهار پاسخ به این مسئله داده شده است. پاسخ اول که تکراری است و چندان هم قابل اتکا نیست این است که کشورهای عربی به این نتیجه رسیده‌اند که تنش‌زدایی و هماهنگی منطقه‌ای با ایران و ترکیه بیشتر در خدمت منافع آنهاست تا درگیری با آنها.

پاسخ دوم این است که کشورهای عربی خصوصاً امارات به قراردادهای پرسود بازسازی سوریه نظر دارند. اما مشکل این پاسخ این است که چه کسی قرار است این پول‌ها را پرداخت کند؟ سوریه پولی ندارد، ایران درگیر مشکلات اقتصادی خودش است، و چین نیز علاقه‌ای با سرمایه‌گذاری در مناطق جنگ‌زده ندارد.

پاسخ سوم این است که تمامی این کشورها اقتدارگرا هستند و بنابراین تمایل دارند با یکدیگر متحد باشند. این ایده قابل‌درک است اما کافی و قانع‌کننده نیست.

پاسخ چهارم نیز این است که کشورهای عربی با احیای روابط خود با سوریه، به دنبال متعادل‌کردن نفوذ ایران در این کشور هستند. اما این در حالی است که ایران از این عادی‌سازی استقبال کرده است.

ترجیح بی‌طرفی

فارغ از این پاسخ‌ها، با مقایسه با رویدادی مشابه در گذشته، این سیاست جدید اعرابِ متحد غرب را بهتر می‌توان توضیح داد. این رویداد مشابه، تصمیمی است که پادشاه بلژیک، لئوپولد سوم، در سال 1936 گرفت.در آن زمان، بلژیک پیمانی نظامی با فرانسه جهت جلوگیری از تهاجم آلمان داشت، اما آن را لغو کرد و به سیاست بی‌طرفی بازگشت.

دلیل این سیاست جدید بلژیک این بود که رشد قدرت آلمانِ هیتلری و ضعف آشکار مواضع فرانسه و انگلیس را می‌دید و اینگونه تشخیص داد که اتحاد با فرانسه نمی‌تواند از این کشور در برابر تهاجم آلمان محافظت کند، بنابراین آن را لغو و بی‌طرفی پیشه کرد تا از گزند آلمان در امان بماند.

پا در جای پای لئوپولد سوم

اکنون نیز حاکمان عربی همان حس و حال لئوپولد سوم را دارند و ترسیده‌اند. آنها از یک سو می‌بینند چین در حال به‌چالش‌کشیدن هژمونی آمریکاست و روسیه نیز در اروپا تاخت‌وتاز می‌کند. از سوی دیگر، ایران وجود دارد که در تمام نبردهای نیابتی خود پیروز شده است. اما در مقابل، متحدان آمریکا در منطقه مدام در حال شکست‌خوردن هستند: رهبران غرب‌گرا در عراق و لبنان، طیف‌های مختلف مخالفان سوری اسد، و حتی خود عربستان و امارات در جنگ یمن. تو گویی متحد غرب بودن به این معناست که فریب و شکست خواهی خورد.

کشورهای عربی توان نظامی و قدرت اقتصادی محدودی دارند و بسیار شکننده‌اند و تاب تحمل بی‌ثباتی را ندارند. اگر تنش‌ها تشدید شود و به ادامه پیدا کند و غرب نیز حمایت جدی‌ای از آنها به عمل نیاورد، آنها شدیداً آسیب‌پذیر خواهند بود. اگر درگیری نظامی همه‌جانبه‌ای در منطقه رخ دهد، شانس آنها برای این که بتوانند استقلال و حاکمیت خود را حفظ کنند بیش از شانس بلژیک در سال 1940 نیست.

چالش در برابر نظم جهانی مبتنی بر قوانین غرب، پیش به سوی جهان چندقطبی

عادی‌سازی اعراب با سوریه، که توسط روسیه و چین و ایران فراهم شده است، نظم جهانی مبتنی بر قوانین غرب را به چالش می‌کشد. این رویداد را می‌توان بخشی از حرکت گسترده‌تر به سوی نظمی چندقطبی دانست که به‌نوعی کنگرۀ وینِ قرن بیست‌ویکم است. در چنین نظمی، قدرت آمریکا توسط یک اتحاد قدرتمند اوراسیایی متعادل می‌شود. بر همین اساس، کشورهای عربی‌ای که مشغول عادی‌سازی روابط خود با سوریه هستند، به این معنا نیست که به بشار اسد یا سوریه باور دارند. آن‌ها می‌دانند که به بشار اسد اعتمادی نیست و سوریه نیز تا مدت‌های زیادی کشوری شکسته باقی خواهد ماند.

بنابراین کشورهای عربی با این کار تصمیم گرفته‌اند که میان تلاش‌های این دو بلوک قدرت و دو محور شرق و غرب، بی‌طرفی پیشه کنند. عادی‌سازی روابط با سوریه می‌تواند نظر مثبت مسکو و پکن و تهران را نیز برای کشورهای عربی به ارمغان بیاورد. پیروز این مسئله نیز بشار اسد است. هرچقدر اسد عادی‌تر شود، غرب نیز مضحک‌تر به نظر می‌رسد، چون عادی‌شدن اسد برخلاف خواست و سیاست‌های غرب است.

سوت پایان یک رابطه استراتژیک؟

رهبران غربی باید این واقعیت را درک کنند که دورانی که می‌توانستند اراده و مواضع خود را به متحدان عربشان دیکته کنند به سر آمده است. آمریکا هنوز هم حضور قابل توجهی نظامی و سیاسی در کشورهای عربی و منطقه دارد و به ایفای نقش خود به عنوان متحد اصلی و تضمین امنیتی ادامه خواهد داد. کشورهای عربی دلیلی ندارند که چنین رابطۀ استراتژیکی با آمریکا را کنار بگذارند. با این حال آنها به دنبال تنوع‌بخشی به ائتلاف‌ها و اتحادهای خود با هدف موضعی بی‌طرفانه‌تر هستند.

از این زاویه، ترمیم روابط با اسد به این معناست که کشورهای عربی در حال دورشدن از غرب هستند بدون این که روابط و پیوندهای خود را با آنها قطع کنند. غربی‌ها باید بدانند که تداوم فشار و اصرار برای منزوی‌کردن اسد از طریق تحریم و... ممکن است فرآیند فرسایش نفوذ آمریکا در خاورمیانه را تسریع بخشد. اکنون چیزی که باید برای غربی‌ها مهم‌تر باشد، حفظ متحدان عرب خود است و نه منزوی‌کردن  و تحریم اسد. شاید دیگر نتوان جلوی استقرار نظم جدید را گرفت اما می‌توان آن را به‌گونه‌ای شکل داد که درجات زیادی از هنجارها و ارزش‌های غربی را شامل شود. برای رسیدن به چنین هدفی، قدرت‌های غربی نباید بازی قدرت در منطقه را یک بازی با حاصل جمع صفر در نظر بگیرند، بلکه باید این بازی را به چشم رقابتی نگاه کنند که بهترین ایده‌ها و پیشنهادها می‌توانند اتحادهای جدیدی را خلق کنند.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید