استاد روابط بین‌الملل دانشگاه علامه طباطبایی:

در ماجرای اعدام شیخ نمر باید مانند ترکیه در پرونده خاشقجی بهره می‌بردیم/ عربستان باید به این تیجه برسد که همکاری با ایران برایش بی‌فایده نیست

کدخبر: ۲۵۷۶۶۸
​اقتصادنیوز:‌ رفتار تهاجمی عربستان سعودی در منطقه خاورمیانه تنش در روابط با ایران را به دنبال داشته و وضعیت جنگ سردی را بر آن حکمفرما کرده است. در این زمینهاحسان‌ابطحی وکامران کرمی با «سید جلال دهقانی‌فیروزآبادی» استاد روابط بین‌الملل دانشگاه علامه طباطبایی به گفت‌وگو نشسته‌اند.

 به گزارش اقتصادنیوز گزیده این مصاحبه به این شرح است:

*در واقع تقارن سه سطح داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی باعث ورود ایران و عربستان به فاز تنش آشکار شده است. یعنی به قدرت رسیدن ملک سلمان در سال ۲۰۱۵ و قدرت‌گیری فرزندش محمد در سطح داخلی عامل مهمی در این میان است. در سطح منطقه‌ای افزایش قدرت ایران پس از اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ تا مقطع کنونی و تحولات منبعث از آن همچون خیزش‌های عربی ۲۰۱۱ خاورمیانه، بحران سوریه، تحولات لبنان، جنگ یمن و توافق هسته‌ای ایران و ۱+۵ در سال ۲۰۱۵، نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در ورود به این تنش داشته است. در سطح بین‌المللی هم به‌عنوان سطح سوم، روی کارآمدن دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری آمریکا به‌عنوان عامل مهم دیگر در کنار سایر عوامل مهم‌ترین دلایل و در واقع ریشه‌های تنش در روابط تهران و ریاض است.

*اگر ایران اعدام شیخ نمر را خوب مدیریت کرده بود، عربستان در موضع ضعف و پاسخگویی قرار می‌گرفت. همچنان‌که الان در قضیه کشته شدن جمال خاشقجی روزنامه نگار سعودی می‌بینیم که ترکیه یک سیاست کاملا حساب شده را در پیش گرفته که نه تنها باعث قطع روابط سیاسی با ریاض نشده، بلکه بیشترین امتیاز را هم از عربستان گرفته است. بنابراین ما می‌توانستیم هزینه اقدامات عربستان را افزایش دهیم که متاسفانه این‌گونه نشد.

*درباره روابط ایران وعربستان دو دیگاه وجود دارد دیدگاه اول بر این اعتقاد است که عربستان احساس می‌کند که ایران پس از برجام و به‌خصوص پس از خروج آمریکا از این توافق در موضع ضعف قرار گرفته و بنابراین باید از این موضع ضعف با ایران چانه‌زنی و از این فرصت برای مقابله با ایران استفاده کرد. در مقابل دیدگاه دوم معتقد است که به‌واسطه افزایش قدرت ایران، عربستان تصمیم گرفت که به مقابله با ایران بپردازد. اما دیدگاه من بر این اعتقاد است که شاید هر دوی این دیدگاه‌ها به نوعی درست هستند و می‌توان اسم آنرا پارادوکس ادراکی عربستان در قبال ایران گذاشت. یعنی عربستان در برآورد وضعیت ایران و منطقه دچار یک پارادوکس شده است.

*از یک طرف تردیدی وجود ندارد که پس از برجام و حصول این توافق قدرت منطقه‌ای ایران افزایش پیدا کرد. البته ما نمی‌خواهیم بگوییم که افزایش قدرت ایران نتیجه برجام بود، چون قبل از آن خیلی از تحولات از جمله در عراق، سوریه و یمن به سود ایران صورت گرفته بود، منتهی برجام کمک کرد تا ما از این قدرت به‌نحو بهینه‌ای استفاده کنیم. یعنی در واقع همان استدلالی که ترامپ دارد. رئیس‌جمهوری آمریکا اعتقاد دارد که برجام قرار بود رفتار منطقه‌ای ایران را تغییر دهد، اما نداد. در ایران هم یکی از اهدافی که در برجام اعلام می‌شد این بود که علاوه بر حفظ چرخه سوخت، ما بتوانیم قدرت خود را در منطقه به‌صورت مسالمت‌آمیز اعمال کنیم. بنابراین ما دقیقا بر عکس استدلال آمریکا اعتقاد داشتیم. اما شرایط پس از برجام و حضور میدانی ایران موازنه را در منطقه به نفع ما و به ضرر عربستان تغییر داد.

*ولی بعد از به قدرت رسیدن ترامپ، عربستان به رهبری تیم جدید به این ادراک رسیدند که اکنون ایران در موضع ضعف است و برای حفظ برجام نمی‌تواند در دو جبهه مقابله کند، چون همه توان خود را مصروف حفظ برجام کرده و بنابراین الان موقع مناسبی برای افزایش فشار بر ایران است. در واقع برداشت مقامات سعودی بر مبنای آن پارادوکسی که اشاره کردم این است که بیش از این نمی‌شود با ایران مماشات کرد.

*چندان دور از انتظار نیست که ذهنیت بن‌سلمان همان اشتباه استراتژیک صدام حسین در حمله به ایرانباشد. اما من اعتقادم بر این است که شرایط منطقه‌ای و شرایط خود عربستان و همچنین شرایط نظام بین‌الملل اجازه جنگ به این دو بازیگر یعنی تهران و ریاض را نخواهد داد. اگرچه در برخی دوره‌ها ما شاهد بوده‌ایم که در نظام بین‌الملل و به‌خاطر معمای امنیت (افزایش امنیت یکی مساوی با ناامنی دیگری است) جنگ‌های ناخواسته‌ای صورت گرفته است.

*ما نیاز داریم که هم ایران و هم عربستان به این تفکر استراتژیک برسند که حفظ وضع موجود با علم به وجود تعارضات ایدئولوژیک و هویتی برای هر دو کشور نیاز است. در این میان، ایران اصلا استراتژی تهاجمی در قبال عربستان در پیش نگرفته است و این عربستان است که باید به این واقع‌نگری برسد که تقابل با ایران و تلاش برای تضعیف ایران در قالب راهبرد مهار، محدود‌سازی و محروم‌سازی در دراز مدت به نفع منطقه و خود عربستان نیست.

*از سوی دیگر شاید یکی از دلایل سیاست تقابلی و تهاجمی عربستان علیه ایران این است که احساس می‌کند اعمال این سیاست هیچ هزینه‌ای برای ریاض ندارد و اتفاقا اگر عربستان به این جمع بندی برسد که این تقابل منجر به جنگ مستقیم با ایران خواهد شد، دست از این سیاست خواهد کشید. در این میان مقامات عربستان سعودی یک شبیه‌سازی‌های تاریخی نیز برای انحراف افکار عمومی غرب و جلب کمک‌های غرب در این خصوص انجام می‌دهند که مثلا سیاست مماشات با ایران باعث رفتن به سمت جنگ خواهد شد. همان سیاست مماشاتی که انگلیس و فرانسه در ۱۹۳۹ در قبال هیتلر انجام دادند و نتیجه آن جنگ جهانی دوم شد. از این زاویه است که عربستان بن‌سلمان قصد دارد در چارچوب این شبیه‌سازی تاریخی تمامی امتیازات را از غرب و آمریکا بگیرد که البته من درخصوص موفقیت این سیاست تردید جدی دارم.

*بسیاری از مواقع تنش‌زدایی و مصالحه در روابط بین‌الملل در اوج تعارض و تقابل رخ داده و می‌دهد. یعنی در زمانی که دو کشور به اوج تخاصم می‌رسند و به نتیجه هم نمی‌رسند آنجا دیگر وقت مصالحه، دیپلماسی و تنش‌زدایی است. با تحولاتی که اخیرا رخ داده یعنی تضعیف موقعیت محمد بن‌سلمان در داخل عربستان به دلیل ماجرای قتل جمال خاشقجی و بن‌بست تجاوز به یمن، می‌توان گفت که زمینه برای تغییر نگاه عربستان به عرصه بین‌المللی و همچنین ایران در حال فراهم شدن است.  از سوی دیگر تحول مهم‌تر نوع نگاه آمریکا به‌خصوص آمریکای ترامپ به عربستان است که دیر یا زود اتحاد چند دهه‌ای آنها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. نمونه‌های آن را می‌توان در موضوع نفت مشاهده کرد که اخیرا وزیر نفت سعودی در اظهاراتی گفته بود این‌طور نیست که هر چه آمریکا بگوید ما انجام دهیم. همین‌طور موضع اخیر سنای آمریکا در قبال تهاجم نظامی و تسلیحاتی عربستان در یمن و واکنش نسبتا تند عربستان بیانگر احتمال بروز این شرایط است. به ویژه تحت تاثیر اختلاف نظرهایی که در داخل آمریکا نسبت به بن‌سلمان و سیاست‌های وی وجود دارد. بنابراین این‌گونه نیست که ما هیچ‌گونه استقلالی برای عربستان از آمریکا قائل نباشیم. این تفکری غیراستراتژیک در برخی محافل سیاسی در کشور است که عربستان را دست‌نشانده‌ کاملا دست و پا بسته آمریکا قلمداد می‌کنند. اتفاقا ما باید این تفکیک را قائل باشیم و هم از شکاف راهبردی و تاکتیکی که بین آمریکا و عربستان در حال وقوع است، نهایت استفاده را ببریم و هم اجازه ندهیم که عربستان کاملا به دست‌نشانده بی‌اراده آمریکا و مجری بی‌چون و چرای سیاست‌های آن در منطقه تبدیل شود. به هرحال بین متحدان راهبردی هم شکاف‌هایی ایجاد می شود که باید از آنها نهایت استفاده را کرد.

* من فکر می‌کنم این عربستان است که باید از این رویکرد تقابلی و تهاجمی یک گام به عقب برگردد. یعنی رفتار ایران بر اساس نفی هویت و منافع عربستان نبوده، البته تلقی آنها ممکن است این‌گونه که ما می‌گوییم نباشد. اما لازم است که ایران هم سیاستی را در پیش بگیرد که عربستان احساس کند که همکاری با ایران بی‌فایده نیست، بلکه دارای منافع است. بنابراین برگشت از نگاه حداکثری و بازگشت از بازی با حاصل جمع صفر(برد یکی به منزله باخت دیگری است) به سمت یک بازی با حاصل جمع مضاعف یا مثبت ضروری است.

* دو کشور به‌خصوص عربستان باید به این جمع‌بندی برسند که با نادیده گرفتن دیگری نمی‌توانند منافع خود را تامین کنند. یعنی درباره ایران هم لازم است که سیاست منطقه‌ای ما بر مبنای بازی با حاصل جمع صفر نباشد، بلکه منافع مشروع دیگر کشورها و از جمله عربستان هم لحاظ شود.

*همانطور که همیشه گفته‌ام جنگ و صلح همواره از ذهن شروع می‌شود، یعنی اول ذهنیت تخاصمی و تقابلی در سطح تصمیم گیرندگان سیاسی شکل می‌گیرد و سپس منجر به جنگ می‌شود. اما اینکه چگونه عربستان به این تفکر استراتژیک برسد، یعنی به یک برآورد واقع بینانه از شرایط خود، ایران و منطقه برسد که آیا جنگ می‌تواند منافع استراتژیک عربستان را تامین کند یا نه. علاوه بر این عربستان باید به این جمع‌بندی برسد که تقابل با ایران هزینه‌ای بیشتر از همکاری دارد. البته این متقابل است، اما ایران در این مقطع به این نتیجه نرسیده است که با عربستان وارد جنگ شود، بلکه این عربستان است که چنین تفکری دارد. بنابراین اگر عربستان به این نتیجه برسد که جنگ با ایران هزینه‌های غیرقابل تحمل و جبرانی برای همه دارد، می‌تواند یکی از عناصر این تفکر استراتژیک باشد. دوم اینکه ما باید به گونه‌ای رفتار کنیم که عربستان به این جمع بندی برسد که همکاری با ایران بی‌فایده نیست.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    اخبار بیشتر در سرویس اقتصادی
    کارگزاری مفید