محمود خیامی منشأ چه اثری در صنعت خودرو بود؟

کدخبر: ۳۲۸۲۵۲
اقتصادنیوز: نهم اسفندماه ۹۸ محمود خیامی یکی از بنیان‌گذاران نوستالژیک‌ترین خودروی کشور چشم از جهان فرو بست.
محمود خیامی منشأ چه اثری در صنعت خودرو بود؟

 به گزارش اقتصادنیوز، بمانجان ندیمی خبرنگار اقتصادی در گزارشی به زندگی این چهره صنعت ایران پرداخت. او در این‌باره نوشت: شاید نام احمد و محمود خیامی برای برخی آشنا نباشد، اما «پیکان» هنوز در خاطرات تمام ایرانی‌ها نقش بسته است. خودرویی که سال‌ها در ایران‌ناسیونال یا همان ایران خودرو تولید می‌شد و بعد از حدود نیم قرن از خط تولید خارج شد. گفته می‌شود این خودرو توانست به شکل‌گیری طبقه متوسط شهری کمک کند و سبک زندگی مردم را تغییر دهد.

برادران خیامی در دهه ۴۰ پیکان را در ایران تولید کردند؛ درست زمانی که سیاستمداران ایرانی برای توسعه اقتصادی از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کردند. تاریخ‌نگاران و اقتصاددانان از آن دوران به‌عنوان دوران طلایی اقتصاد ایران یاد می‌کنند. شاید داستان تولید پیکان در ایران را شنیده باشید. اما فوت محمود خیامی بهانه‌ای است که بار دیگر مروری بر زندگی این دو برادر کارآفرین داشته باشیم. البته آنچه از زندگی خیامی‌ها موجود است، چندان منسجم نیست. تنها یک کتاب به روایت مرحوم خیامی از سوی فرزند او مهدی خیامی به چاپ رسیده به نام «پیکان سرنوشت ما». سرنوشت این دو برادر را نمی‌توان از هم جدا دانست. آنها به دنبال راهی برای پیشرفت بودند. از کار کردن در کارواش پدر گرفته تا تجارت، همه را تجربه کردند. از این رو هرگاه نام ایران‌ناسیونال به میان می‌آید، نام دو برادر در کنار یکدیگر در اذهان تداعی می‌شود. احمد و محمود خیامی، دو برادر با فاصله سنی ۵ سال بودند. احمد برادر بزرگ‌تر و محمود برادر کوچک‌تر بود. سال ۱۳۰۳ احمد به دنیا آمد و سال ۱۳۰۸ محمود. احمد ۷ خرداد ۱۳۷۹ در سن ۷۵ سالگی در کانادا درگذشت و محمود خیامی نیز نهم اسفندماه امسال، در ۹۰ سالگی در شهر لندن دار فانی را وداع گفت. اما این دو برادر شرکای قدیمی بودند. نخستین شراکت آنها در پاییز ۱۳۲۸ شکل گرفت. احمد و محمود هر کدام دویست تومان جمع کرده بودند. برای عوض کردن روغن و گازوئیل در کارواش نیاز به مواد اولیه داشتند. از این رو احمد پیشنهاد داد تا این پول را برای خرید روغن و گازوئیل بگذارند که علاوه بر کسب درآمد، از زمان حضور کارگران هم بهره بیشتری ببرند. با هم شریک شدند و این نخستین سرمایه‌گذاری آنها بود. از شراکت در خرید روغن و گازوئیل، کارشان به شراکت در ایران‌ناسیونال رسید. اما به دلایلی بعد از چندین سال دیگر نتوانستند با هم کار کنند و شراکتشان به هم  خورد. آنچه ما در این مطلب از خیامی‌ها نوشته‌ایم، فارغ از چگونگی تولید پیکان است. سعی بر این بوده که ضمن اشاره به کسب و کار خیامی‌ها در ایران‌ناسیونال، زوایای دیگری از زندگی این دو برادر را بازگو کنیم.

 پدر و مادر برادران خیامی را بشناسید

پدربزرگ برادران خیامی یکی از مشروطه‌خواهان فعال دوران خود بود و جمعیت سادات حسینی را در خراسان تاسیس کرده بود. سید عبدالله (پدربزرگ) از زادگاه خود، سده اصفهان، به مشهد مهاجرت کرده بود و شغلش دوختن چادر و خیمه برای ادارات و دستگاه‌های دولتی بود. به همین دلیل هم نام فامیل خیامی، یعنی خیمه دوز را برای خود انتخاب کرد. اما سید علی اکبر (پدر برادران خیامی) در جوانی به تجارت روی آورده بود. سنگ‌های فیروزه می‌خرید و به عشق آباد می‌برد و در آنجا می‌فروخت. اما بعد از مدتی این کار را رها کرد و کاروانسرا راه انداخت. زمانی که خودرو به ایران وارد شد و در شهرها خیابان کشیدند و جاده ساختند، سید‌علی‌اکبر هم کاروان‌سرا را به گاراژ خودرو تبدیل کرد. کسب و کار سید علی اکبر به حدی رونق گرفت که با دو نفر دیگر هم شریک شد و در مدت کوتاهی توانستند بیش از ۲۰ دستگاه کامیون بخرند. کامیون‌ها را کرایه می‌‌دادند یا با آنها مسافر جابه‌جا می‌کردند. اما ارتش روسیه که در دوران جنگ جهانی اول مشهد را اشغال کرده بود، کامیون‌های او را مصادره و پس از پایان جنگ به روسیه منتقل کرد. علی‌اکبر خیامی از آن پس مکان توقفگاه کامیون‌ها را تبدیل به تعمیرگاه کامیون کرد. اما بعد از آن کارواش را به خدماتش اضافه کرد. خانواده خیامی، خانواده‌ای مذهبی از طبقه متوسط جامعه بود. پدر احمد و محمود- آن‌طور که در کتاب «پیکان سرنوشت ما» نوشته شده- اهمیت چندانی به درس و مشق فرزندانش نمی‌داد و خودش هم تنها چند سوره از قرآن را می‌توانست بخواند. آنچه پدر خانواده علاقه داشت فرزندانش یاد بگیرند، اول فرایض دینی بود. پس از آن هم آموزش آیین‌های مذهبی.

مادر برادران خیامی که مریم نام داشت، دختر محمد ابراهیم وکیل التجار بود. زمانی که رضاشاه مقرر کرد خانواده‌ها نام فامیل انتخاب کنند، آنها نیز وکیلیان را انتخاب کردند. مادر برادران خیامی سواد مکتبی داشت و می‌توانست قرآن و دعا بخواند؛ اما نمی‌توانست بنویسد. او بیست شکم زاییده بود و ۱۰ تا از آنها زنده مانده بودند. سه پسر و هفت دختر. خانواده وکیلیان نسبت به دیگران وضع مالی بهتری داشتند. حاج ابراهیم وکیلیان وارد‌کننده قماش، قند و شکر و نفت از روسیه بود.

 برادران خیامی که بودند؟

احمد در سال ۱۳۲۰ در کنار درس خواندن، به خرید و فروش کالا مشغول شد. سرمایه اولیه زندگی‌اش هم در ابتدا فقط ۶۰۰ تومان بود که این مبلغ را از فروش یک چادر برزنتی که روی بار کامیون‌ها می‌کشیدند، به دست آورده بود. او در بخشی از خاطراتش می‌گوید: «در نقش دلال، کامیون پدرم را به جواد فولادی فروخته بودم و چون نمی‌توانستم از پدرم حق‌العمل بگیرم، فولادی چادر برزنتی روی کامیون را که روی کالا می‌کشیدند به من دستخوش داد. چادر را فروختم و سرمایه اولیه زندگی‌ام کردم.» پس از شهریور ۱۳۲۰، قیمت تمام کالاهای وارداتی و خواربار افزایش یافت. در آن زمان اداره بازرگانی شوروی و کنسولگری این کشور در مشهد پس از اشغال کشور از سوی متفقین در جنگ جهانی دوم، هر هفته حداکثر پنجاه کیسه آرد و قند و شکر به عده‌ای خاص می‌فروختند. احمد هم در آن دوران حواله‌ها را به قیمت بالاتری از این افراد می‌خرید و می‌فروخت. گاهی سود حدود ۳۰ درصدی از این کار نصیبش می‌شد. آنقدر در کارش خوب پیش رفت که بعد از چند ماه بازار قند و شکر خراسان را در دست گرفت. بعد از مدتی ترک تحصیل کرد و در سرای فردوسیه مشهد حجره‌ای را اجاره و در آن تجارتخانه‌ای تاسیس کرد. محمود هم در زمان مصادره کامیون‌های پدر شاگرد دبیرستان «شاه رضا» در مشهد بود و به‌خاطر کمک به پدر به تحصیل شبانه در دبیرستان «رازی» ادامه داد. وقتی کامیون‌های پدر مصادره شد و ما بقی را هم ارزان فروخت، آنها کارهای پدر را اداره کردند. محل باربری را به ارتش شوروی برای توقف کامیون‌ها ماهانه سیصد تومان اجاره دادند. اما اواخر سال ۱۳۲۵ همین محل هم تبدیل به کارواش شد. احمد و محمود هر دو در کارواش پدر مشغول به کار شدند.

احمد در مورد برادرش محمود در کتاب «پیکان سرنوشت ما» چنین نوشته است: محمود سخت‌کوش بود و پرکار و از رویارویی با هیچ خطری هراس نداشت. گاهی تا ۲۰ دستگاه را در روز گریس کاری می‌کرد. آن زمان زیر خودروها و نزدیک موتور حداقل ۲۰ گریس‌خور وجود داشت و برخلاف امروز، محل اصطکاک دو تکه آهن واشر لاستیکی یا پلاستیکی کار نمی‌گذاشتند و ناچار باید در این محل‌ها از گریس استفاده می‌کردیم. اکثر کارگران به واسطه سختی گریس‌کاری و مشکل بودن نفوذ گریس در محل‌های لازم، مقداری گریس به ناحیه می‌مالیدند و کار را نیمه تمام رها می‌کردند. این عمل موجب می‌شد محمود شخصا با سختی فراوان کار نیمه‌تمام را تمام کند. کار مکانیکی را من و محمود با هم انجام می‌دادیم؛ با اینکه تجربه زیادی در این کار نداشتیم. بعدها یکی از دکان‌های حاشیه خیابان را به محل مکانیکی و دیگری را به محل صافکاری واگذار کردیم و از آنها کمیسیون می‌گرفتیم. اما به شدت بر کارشان نظارت می‌کردیم تا وظایفشان را به بهترین وجه انجام دهند و اجرتی زیادتر از معمول از مشتریان مطالبه نکنند.» اما در تلاش برای پیشرفت بیشتر راهی تهران شدند و در ابتدا برای فروش قطعات یدکی خودرو و واردات چند نمایندگی گرفتند و توانستند در کارشان موفق شوند. اما این کار هم آنها را راضی نکرد تا اینکه به سمت تولید خودرو رفتند.

 برادران خراسانی کارآفرین

بر کسی پوشیده نیست که احمد و محمود خیامی از جمله معدود کارآفرینان صنعتی در ایران بودند که کارشان را با کارگری ساده در گاراژ پدرشان در شهر مشهد شروع کردند. آنها از گریس‌کاری گرفته تا شست‌و‌شوی ماشین و تا حدی مکانیکی را خود انجام می‌دادند. همین پیشینه کارگری بعدها که کارخانه ایران‌ناسیونال را تاسیس کردند، باعث نزدیکی بیشتری بین آنها و کارگران می‌شد. آنها واقعا اعتقاد داشتند که کارگر ایرانی لایق و مستعد است و در فرآیند ساخت خودرو در ایران و تبدیل مونتاژ قطعات به تولید داخلی قطعات خودرو، به انتقال مهارت به کارگران ایرانی معتقد بودند. هرگاه تعدادی از کارگران را برای طی کردن دوره‌های کارآموزی به خارج اعزام می‌کردند، شاهد پیشرفت آنها بودند. متخصصان و مهندسان خارجی نیز بر استعداد کارگران ایرانی در مقایسه با کارگران خودشان صحه می‌گذاشتند. به تدریج که شرکت توسعه یافت، محیط شرکت به مثابه یک هنرستان صنعتی برای کارگران بود. این دو برادر به رفاه کارگران نیز اهمیت می‌دادند. در نتیجه برنامه‌های رفاهی مختلف در شرکت ایران‌ناسیونال به اجرا در می‌آمد. یکی از برنامه‌ها ساخت پیکان شهر بود که به مسکن کارگران ایران‌ناسیونال اختصاص داشت. رفتار برادران خیامی با کارگران به نحوی بود که نوعی یکسان‌سازی منافع بین آنها با کارگران ایجاد شده بود تا کارگران شرکت را از آن خود بدانند. آنها نیز به ایران‌ناسیونال وفادار بودند و کسب منافع خود را در حفظ و رشد منافع شرکت می‌دیدند.

 

1460461_279

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید