پاشنه آشیل واشنگتن

جهان در آستانه جنگ جهانی سوم/ ایالات متحده بعد از اوکراین و خاورمیانه باید در شرق آسیا بجنگد؟

کدخبر: ۶۲۴۸۵۳
اقتصادنیوز: دوران پس از جنگ سرد، با صلح جهانی آغاز شد و سه دهه بعد، با خطرات فزاینده جنگ جهانی پایان می یابد. امروز، اروپا ویرانگرترین درگیری نظامی خود در طول نسل ها را تجربه می کند. جنگ اسرائیل و حماس نیز خاورمیانه را درگیر چالش جدی کرده است. شرق آسیا فعلا آرام است و درگیر صلحی شکننده زیرا چین به سرعت در تلاش برای افزایش توان نظامی اش است. در شرایط کنونی ایالات متحده مانند دورانی که جهان درگیر جنگ جهانی دوم بود، با اتحاد رسمی از دشمنان روبرو نیست. با این حال، در حالی که اروپای شرقی و خاورمیانه درگیر چالش است و روابط بین دولت‌های تجدیدنظرطلب آشکارتر شده، درگیری در غرب اقیانوس آرام می تواند سناریوی وحشتناک دیگری را رقم بزند.
جهان در آستانه جنگ جهانی سوم/ ایالات متحده بعد از اوکراین و خاورمیانه باید در شرق آسیا بجنگد؟

 به گزارش اقتصادنیوز، دوران پس از جنگ سرد، با صلح جهانی آغاز شد و سه دهه بعد، با خطرات فزاینده جنگ جهانی پایان می یابد. امروز، اروپا ویرانگرترین درگیری نظامی خود در طول نسل ها را تجربه می کند. جنگ اسرائیل و حماس نیز خاورمیانه را درگیر چالش جدی کرده است. شرق آسیا فعلا آرام است و درگیر صلحی شکننده زیرا چین به سرعت در تلاش برای افزایش توان نظامی اش است. در شرایط کنونی ایالات متحده مانند دورانی که جهان درگیر جنگ جهانی دوم بود، با اتحاد رسمی از دشمنان روبرو نیست. با این حال، در حالی که اروپای شرقی و خاورمیانه درگیر چالش است و روابط بین دولت‌های تجدیدنظرطلب آشکارترّّ شده، درگیری در غرب اقیانوس آرام می تواند سناریوی وحشتناک دیگری را رقم بزند - سناریویی که در آن مبارزات منطقه‌ای تشدید خواهد شد. در چنین شرایطی جهانی در معرض خطر می‌تواند به جهانی در حال جنگ تبدیل شود؛ گزاره ای که ایالات متحده برای رویارویی با آن آماده نیست.

تکرار سناریوی جنگ جهانی دوم

جنگ جهانی دوم از دو منظر برای آمریکا قابل تامل است. اول، ایالات متحده بسیار دیر وارد جنگ شد - بیش از دو سال پس از اینکه هیتلر اروپا را با حمله به لهستان تکان داد، و بیش از چهار سال پس از اینکه ژاپن جنگ اقیانوس آرام را با حمله به چین آغاز کرد. دوم، ایالات متحده به طور همزمان در هر دو نماش به مبارزه پیوست. بنابراین، جنگ جهانی دوم از لحظه ورود ایالات متحده به آن جهانی شد. آنگونه که فارن افرز نوشته، شباهت‌های میان آن بازه زمانی و امروز وجود دارد. امروزه، همانند دهه 1930، نظام بین الملل با سه چالش جدی منطقه ای روبرو است. چین به عنوان بخشی از کارزار خود برای بیرون راندن ایالات متحده از غرب اقیانوس آرام – و شاید تبدیل شدن به قدرت برتر جهان، به سرعت افزایش توان نظامی اش است. جنگ روسیه در اوکراین به محور تلاش های طولانی مدت این کشور برای بازپس گیری اولویت در اروپای شرقی تبدیل شده است. در خاورمیانه نیز جنگ اسرائیل با حماس چالش ساز شده است.

download

اتحاد در برابر غرب

امروزجنگ در اوکراین به یک رقابت نیابتی بین روسیه و غرب تبدیل شده است. ولادیمیر پوتین  برای مبارزه طولانی و سختی که می‌تواند سال‌ها طول بکشد، خیز برداشته. تحولات غزه خاورمیانه را در آستانه جنگی تمام عیار قرار داد. در غرب اقیانوس آرام و سرزمین اصلی آسیا، چین همچنان با توسل به زور و اجبار تلاش دارد تا قدرت خود را نهادینه کند. اما با تغییر موازنه نظامی در نقاط حساسی مانند تنگه تایوان یا دریای چین جنوبی، پکن گزینه های بهتری – و شاید اشتهای بیشتری – برای حمله خواهد داشت.مانند دهه 1930، قدرت‌های رویزیونیست چون روسیه و چین هر دو به دنبال برتری در آسیای مرکزی هستند. آنها همچنین در حال پیشروی به سمت خاورمیانه هستند. اگر رویزیونیست ها در نهایت دشمن مشترک خود، ایالات متحده را از اوراسیا بیرون برانند، ممکن است در نهایت بر سر غنایم رویاروی هم تعریف شوند - همانطور که قدرت های محور، وقتی رقبای خود را شکست دادند، رویاروی هم قرار گرفتند. با این حال، در حال حاضر، روابط بین قدرت‌های تجدیدنظرطلب در حال شکوفایی است و درگیری‌های منطقه‌ای اوراسیا بیشتر به یکدیگر مرتبط می شوند.

1

جهان درگیر دو قطبی چین و آمریکا

روسیه و چین از طریق شراکت راهبردی "بدون محدودیت" که شامل فروش تسلیحات، تعمیق همکاری های دفاعی-فناوری و نمایش همبستگی ژئوپلیتیکی در نقاط داغ جهانی، نزدیک تر می شوند. دیگر کشمکش‌های منطقه‌ای پویایی مشابهی را آشکار می‌کنند. پوتین اعلام کرده که درگیری ها در اوکراین و خاورمیانه بخشی از مبارزه واحد و بزرگتر است که "سرنوشت روسیه و کل جهان را رقم خواهد زد." با این حال چنین درگیری از جنبه های مختلف فاجعه بار خواهد بود. حمله چین به تایوان به خوبی می تواند به جنگ با ایالات متحده منجر شود و دو ارتش قدرتمند جهان - و دو زرادخانه هسته ای شان - را در برابر یکدیگر قرار دهد. این امر تجارت جهانی را به گونه ای تحت تأثیر قرار می دهد که جابجایی های ناشی از جنگ های اوکراین را بی اهمیت جلوه می دهد. این امر باعث دوقطبی شدن بیشتر سیاست جهانی خواهد شد، زیرا ایالات متحده در تلاش است تا جهان دموکراتیک را علیه چین بسیج کند گزاره ای که پکن را به آغوش روسیه سوق می‌دهد.

3

پاشنه آشیل آمریکا

دلایل زیادی وجود دارد که ممکن است این سناریو اتفاق نیفتد. آسیای شرقی می تواند در صلح باقی بماند، زیرا ایالات متحده و چین انگیزه های زیادی برای اجتناب از وقوع جنگ دارند. در حال حاضر، ایالات متحده برای حمایت از اسرائیل و اوکراین به طور همزمان تلاش می کند. هرچند نشانه ها حاکی از کاهش توانایی و ظرفیت ارتش ایالات متحده در برابرچالش های متعدد و مرتبط با یکدیگر است. در طول دهه 2010، پنتاگون به تدریج از استراتژی نظامی برای شکست دو دشمن سرکش فاصله گرفت و در عوض به استراتژی متوسل شد که هدف آن شکست دادن رقیب بزرگ، یعنی چین، بود.گروهی می گویند ایالات متحده برای جنگ جهانی در سال 1941 نیز آماده نبود، اما در نهایت با توسل به بسیج جهانی قدرت نظامی و صنعتی پیروز شد. جو بایدن اواخر سال گذشته به این دستاورد اشاره کرد و گفت که ایالات متحده باید دوباره "زرادخانه دموکراسی" باشد. دولت او برای توسعه تولید مهمات توپخانه، موشک های دوربرد و سایر سلاح های مهم سرمایه گذاری کرده است. اما واقعیت سخت این است که پایگاه صنعتی دفاعی که در جنگ جهانی دوم و سپس جنگ سرد پیروز شد، به لطف سرمایه‌گذاری کم مداوم و کاهش گسترده‌تر تولید ایالات متحده، دیگر وجود ندارد. کمبودها فراگیر هستند. پنتاگون اخیراً به "شکاف های مادی" در توانایی خود برای "توسعه سریع تولید" در شرایط بحرانی اذعان کرده است. بسیاری از متحدان حتی پایگاه های صنعتی دفاعی ضعیف تری دارند.بنابراین، ایالات متحده در بسیج برای جنگ یا حتی بسیج نیروها برای درگیری طولانی در یک منطقه واحد با مشکل زیادی روبرو خواهد شد.

تظاهر به اینکه راه حلی آشکار و کوتاه مدت برای این مشکلات وجود دارد، مفید نیست. تمرکز قدرت نظامی و توجه استراتژیک ایالات متحده بر روی آسیا، همانطور که برخی از تحلیلگران از آن دفاع می کنند، در هر شرایطی بر رهبری جهانی آمریکا ضربه می زند. در زمانی که خاورمیانه و اروپا از قبل در چنین آشفتگی عمیقی قرار دارند، این رویکرد می تواند مساوی با خودکشی ابرقدرت باشد. اگرچه افزایش هزینه های نظامی برای کاهش ریسک جهانی از نظر استراتژیک ضروری است، از نظر سیاسی نامناسب به نظر می رسد، حداقل تا زمانی که ایالات متحده دچار شوک ژئوپلیتیکی وحشتناک تری شود. به نظر می‌رسد رویکرد دولت بایدن شامل مداخله در اوکراین و خاورمیانه و افزایش انتخابی هزینه‌های نظامی باشد– سیاستی که هم می تواند مفید باشد و هم فاجعه بار.

 

 

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    اخبار بیشتر در سرویس اقتصادی
    کارگزاری مفید