انترناسیونالیسم لیبرال در برابر تجدید حیات چینی و روسی

ناکامی رویای بازاستقرار امپراطوری آمریکایی

کدخبر: ۴۱۶۳۷۴
اقتصادنیوز: برآمدن جو بایدن در ایالات متحده و تغییر سکان سیاست خارجه در این کشور، بار دیگر بحث بر سر تغییر استراتژی در روابط بین الملل را در این کشور را با کانون مباحث مبدل کرده است.
ناکامی رویای بازاستقرار امپراطوری آمریکایی

به گزارش اقتصادنیوز ظهور چین در مقام ابرقدرتی که هژمونی آمریکا را به چالش می کشد بر فوریت این مسئله در آمریکا افزوده است. اخیرا مایکل اوهانلون از موسسه بریکینگز کتابی را منتشر کرده که در آن تلاش داشته شکاف میان دو اردوگاه استراتژی کلان در ایالات متحده را پر کند. به همین بهانه اندرو لاتم طی یادداشتی در پایگاه تحلیلی رسپانسیبل استیتکرفت به نقد آن پرداخته است.

سینه‌چاکان انترناسیونالیسم لیبرال

آینده نظم بین‌المللی لیبرال بار دیگر به طور جدی مورد بحث قرار گرفته است. در یک سوی این بحث کسانی قرار دارند که خواهان احیای این نظم در برابر تجدیدنظرطلبی چینی، تجدید حیات روسی و گرایش عمومی به طرد لیبرالیسم در سراسر جهان هستند. خواه در صفحات راهنمای امنیت استراتژیک ایالات متحده که اخیراً منتشر شده است یا در مجله‌هایی مانند فارن افرز و فارین پالیس  خواستار بازاستقرار امپراطوری هستند –احیای نوعی نظم جهانی که توسط ایالات متحده پیروز در سال 1945 (پایان جنگ دوم جهانی) ساخته شد،  اما در دوره تک‌قطبی پس از جنگ سرد به طور کامل تحقق یافت.

22

گرچه احیاگران در جزئیات دچار اختلاف‌نظر هستند، اما در سه گزاره هم‌عقیده هستند: این‌که نظم پس از جنگ توسط یک سلطه‌گر خوب لیبرال -ایالات متحده- و بر پایه‌هایی کاملاً لیبرالی بنا شد؛ بنیان‌گذاران نظم لیبرالی بین‌الملل بهتر از آن‌چه می‌دانستند، ساختند و برای نسل‌های بعدی مجموعه‌ای از هنجارها، نهادها و قوانینی را به عنوان میراثشان بر جا گذاشتند که نه تنها صلح و رفاه، بلکه آزادی را نیز به صورت فزاینده ای به ارمغان آورده است؛ و این‌که آن‌ها این مجموعه را چنان خوب ساختند که نظم لیبرال هم‌چنان سرپاست (هرچند این روزها به یک تغییر جدی نیاز دارد). آن‌ها هم‌چنین به طور کلی در این زمینه متفق‌القول هستند که یک استراتژی بزرگ انترناسیونالیسم لیبرال بیش‌ترین خدمات را به ایالات متحده می‌دهد –یک استراتژی دفاع فعالانه که نظم را از طریق برتری نظامی و تعامل عمیق با سراسر جهان برقرار می‌سازد.

چالش رئالیست‌های کلاسیک

در سوی دیگر میدان، کسانی قرار دارند که عمیقا نسبت به نظم بین‌المللی به اصطلاح لیبرال و استراتژی انترناسیونالیسم لیبرال که ضروری برای حفظ آن است، با تردید نگاه می‌کنند. از نظر این «رئالیست‌های کلاسیک»، نظم پس از جنگ به طور خاص لیبرال نبود و پیشتازی آمریکایی در طی آن نیز بی‌هزینه نبود. در عوض، نظم لیبرال نامطلوب بیش از آن‌که محصول لیبرالیسمی خیرخواه باشد، متاثر از قدرت ابراز وجود، منطق سلطه و مرکانتیلیسم (سوداگری) بود.

با عنایت به این دیدگاه، استراتژی بزرگ ایالات متحده پس از جنگ نه حمایت و دفاع از یک نظم لیبرال خیرخواهانه،  بلکه نظم بخشیدن به جهان با توجه به منافع ملی و رویکرد برتری‌جویانه‌اش بود. نتیجه آن یک تمایل تکوینی نسبت  به مداخله‌جویی نظامی، عملیات‌های مخفی، ایجاد انحراف(شکست) هسته‌ای، تحریم های اقتصادی، قلدری دیپلماتیک و میل فزاینده به سلطه‌گری بود –همه این‌ها با عنوان هزینه کم‌تر در ازای مزایای بزرگ‌تر و لیبرال توجیه شدند. استراتژی جایگزین ترجیحی آن‌ها استراتژی مهار است -کاهش درگیری نظامی در سراسر جهان در خدمت اهداف استراتژیک کم‌تر جاه‌طلبانه.

میان انترناسیونالیسم و رئالیسم

مایکل اوهانلون، محقق موسسه بروکینگز، در کتاب تازه منتشر شده خود با عنوان «هنر جنگیدن در عصر صلح: استراتژی کلان ایالات متحده و مهار قاطعانه» به این بحث ورود کرده و استراتژی مهار قاطعانه را به بحث گذاشته است. با توجه به عنوان کتاب، ممکن است تصور شود اوهانلون قصد داشته استدلالی را به نفع استراتژی مهار ارائه دهد (همانطور که این اصطلاح اکنون به طور کلی در مباحث‌ مربوط به استراتژی استفاده می‌شود). اما ماجرا بدین سادگی نیست. کتاب اوهنلون نوعی استمدادطلبی لیبرال انترناسیونالیست است؛ نوعی التماس پرشور برای استراتژی هوشمندانه‌تر بازسازی امپراطوری. و هم چنین تلاشی است در جهت رنگ‌ولعاب زدن به خطوط استراتژی کلان جدید ایالات متحده –استراتژی‌ای که که از برخی جهات نسبت به استراتژی کلان موجود ایالات متحده قاطعانه‌تر است، اما در نهایت بر حفظ نظم لیبرال بین‌المللی ساخته شده پس از جنگ جهانی دوم متمرکز است.

23

با این اوصاف استراتژی کلان پیشنهادی او برای «مهار قاطعانه» چیست؟ اوهانلون آن را به عنوان دفاعی مصمم از «عناصر اصلی نظم جهانی مبتنی بر قوانین موجود» تعریف می‌کند. این شامل «حاکمیت و امنیت متحدان، اطمینان از دسترسی همه به منافع جهانی و کنترل خطرناک‌ترین فن‌آوری‌های جهان است». مقصود او از «قاطعانه» تعهدی تزلزل‌ناپذیر به این اهداف است، که به نوبه خود مستلزم «بودجه دفاعی بالای آمریکا، مدرنیزاسیون هوشمندانه نظامی، پایداری اتحادهای موجود، ادامه درگیری نظامی در مقیاس کوچک در خاورمیانه در برابر افراط گرایی خشن و تقویت انعطاف پذیری اقتصادی در داخل است.

استفاده از صفت «قاطعانه» توسط اوهانلون به معنای انجام ندادن برخی کارها است -عدم ورود به اتحاد جدید، عدم صدور لیبرال دموکراسی به زور سرنیزه، آغاز نکردن یک بحران، عدم بزرگنمایی تحریکات جزئی، در پی سلطه نظامی سرتاسری نرفتن و نداشتن ایده پیروزی/ موفقیت استراتژیک همه‌جانبه. او استدلال می‌کند  این استراتژی در عین موازنه و حل و فصل مسائل، «بهترین شانس آمریکا و جهان برای یک دوره پایدار صلح بزرگ، افزایش مداوم رفاه در داخل و خارج از کشور و موفقیت چند جانبه در مقابله با تهدیدهای امنیتی جدید است».

نه چندان نوآور

در حالی که اوهانلون برای ترسیم یک مسیر استراتژیک جدید تلاشی سرسختانه انجام می‌دهد، اما در نهایت این کوشش فراتر از حد توان او است. «هنر جنگیدن در عصر صلح» دیدگاه استراتژیک نه چندان جدیدی را بیان می‌کند که دیدگاه لیبرال بین‌الملل‌گرای موجود را با توجه به تغییر نشانه‌های زمان ، اصلاح کند. اوهانلون تغییراتی را پیشنهاد می‌کند. به عنوان مثال او از اتخاذ یک برنامه جامع کم‌تر جاه‌طلبانه برای تحقق کامل و نهایی لیبرالیسم تمام عیار در سراسر جهان حمایت می‌کند. و توصیه می‌کند که ایالات متحده قدرت سخت نظامی را به نفع سایر اشکال قدرت سخت (و نرم) کاهش دهد.

24

اما این‌ها پیشنهاداتی در رابطه با وسایل است و نه اهداف. هنگامی که صحبت از هدف نهایی دولت آمریکا می‌شود، اوهانلون به سادگی نمی‌تواند از جاذبه انترناسیونالیسم لیبرال فرار کند. در واقع، وقتی نوبت به اهداف استراتژیک می‌رسد، وی در نهایت به ایده‌هایی می‌پردازد که از اوایل دهه 1940 گفتمان بین‌المللی لیبرال را تعریف کرده‌اند - استراتژی بزرگ ایالات متحده دفاع قاطعانه از یک نظم بین المللی اساساً لیبرال بوده است.

همچنین تمایل به تمایز تا حدی تنگاتنگ میان نظم «لیبرال» و «مبتنی بر قوانین» نیز این اتهام را کم‌رنگ نمی‌کند. اوهانلون تا حد زیادی این تمایز را مطرح می‌کند، با این استدلال که مورد دوم چیزی جز قوانین واضح لازم برای تعامل میان دولت‌های مسالمت‌جوآمیز و متقابلا سودمند نیست، در حالی که مورد اول مجموعه تعهدات اساسی برای ارتقا دموکراسی لیبرال و حقوق بشر است.

اما در واقع، این تمایزی است که تفاوت چندانی را ایجاد نمی‌کند. تنها تفاوتی که وجود دارد ترویج آشکار ارزش‌های لیبرالی و اشکال حکمرانی لیبرال-دموکراتیک است. لیبرالیسم که در نظم لیبرال به نمایش در می‌آید ، در نظم مبتنی بر قانون نیز ناپایدار است. قوانین در نظم مبتنی بر قانون، بالاخره لیبرال است -این قوانین مبتنی بر تجارت آزاد، حل‌وفصل مسالمت‌آمیز اختلافات و همکاری در مورد موضوعات با اهمیت مشترک است، که همه عناصر تعیین‌کننده سنت غربی تفکر سیاسی و بین‌المللی لیبرال است. در واقع، به نظر می‌رسد که این دو تنها از نظر درجه متفاوت و نه از حیث نوع هستند.

نسخه لیبرال انترناسیونالیسم-لایت

سرانجام، آن‌چه اوهنلون ارائه می‌دهد بیش از آن‌که نوعی راه سوم میان انترناسیونالیسم لیبرال و مهار باشد، نوعی «لیبرال انترناسیونالیسم-لایت» است – نسخه متفاوتی از بازسازی امپراطوری که برخی از درس‌های گریزناپذیر از تجاوزات استراتژیک آمریکا در دو دهه گذشته را در بر می‌گیرد. استراتژی مهار قاطعانه همان اهداف گسترده بین‌الملل گرایی لیبرال را خواهد داشت -حمایت از هنجارها، قواعد و نهادهای لیبرال- اما کم‌تر به برتری مسلحانه ایالات متحده و ابزار صریح بازدارندگی متکی خواهد بود و در مقایسه با ترکیبی وسیع‌تری از قدرت سخت و زیرکانه‌تر استفاده می‌شود.

21

حرف آخر؟ اگر در اردوگاه بین‌المللی‌گرایان لیبرال هستید، احتمالاً استدلال‌های اوهانلون تازه و بدیع به نظر می‌رسد. اگر در اردوگاه مهار هستید،  آن ها به احتمال زیاد شبیه صورت های فلکی بطلیموسی هستند که بر ناپایداری استراتژی بزرگ انترناسیونالیسم لیبرال می افزاید. من را هم در همین اردوگاه اخیر جای دهید.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید