انسیه خزعلی؛ ۱۰ نکته درباره مثال کمربند ایمنی برای حجاب اجباری

کدخبر: ۵۳۷۱۳۵
خانم انسیه خزعلی معاون امور زنان ریاست جمهوری گفته است: «‌حجاب به نفع زنان است مثل کمربند ایمنی که شاید محدودیتی ایجاد کند، ولی مصونیت، امنیت و حفظ حریم و حدودی برای زنان و دختران دارد.»
انسیه خزعلی؛ ۱۰ نکته درباره مثال کمربند ایمنی برای حجاب اجباری

  از بخش‌های دیگر گفت‌و‌گوی اخیر او که خبرگزاری تسنیم منتشر کرده این موارد قابل توجه است:

 
 - «متأسفانه به قدری چهره زن ایرانی را بد جلوه داده‌اند که حتی تعجب می‌کردند بیش از ۵۰ درصد قبولی دانشگاه‌های ما خانم‌ها هستند و می‌گفتند مگر خانم‌های شما وارد دانشگاه می‌شوند؟!»  
 
-  «یکی از مسائل مربوط به حجاب، حرکت اجتماعی زن است. یعنی اگر ضرورت ورود زن در اجتماع نبود، حجاب به این شکل وضع نمی‌شد و این حدود و قیودی که ذکر می‌شود، نبود. درواقع حجاب، تضمین‌کننده حرکت اجتماعی زن است.
 
  مسأله دوم حفظ زن از خشونت است. صراحتاً خداوند می‌فرماید «یعرفن فلا یؤذین» برای اینکه زنان مورد آزار، اذیت و خشونت قرار نگیرند. یعنی حجاب، حریمی برای حفاظت از زن است. ما این حریم‌ها را در بسیاری جا‌ها و مسائل دارای ارزش حفظ می‌کنیم. همان‌طور که ما نخبه‌های خود را به طور فیزیکی و معنوی حفاظت می‌کنیم. به همین صورت خداوند به زن به عنوان گوهر و عنصر ارزشمند توجه می‌کند و به همین دلیل حجاب را برای او در نظر گرفته است.
 
  نکته سوم حفظ جامعه در کنار افراد، از آسیب است. این را خداوند صراحتاً در ارتباط با مسئله زن و مرد ذکر می‌کند تا قلب‌های آنان در امان بماند. یعنی حتی به بحث‌های معنوی و روانی توجه می‌کند که در ارتباطات، باید قلب و ارتباطات دلی، چشمی و کلامی شما مورد پاکی و دقت نظر قرار بگیرد تا دچار آسیب نشوید. از این طریق هم خودتان حفظ شوید و هم خانواده و جامعه. اگر می‌خواهیم یک جامعه سالم داشته باشیم که با فکر و تعقل پیش برود، باید این نکات را رعایت کنیم.
 
   نکتۀ چهارم این است که زن با عقل و توان‌مندی‌هایش، نه با جسم و ظاهر، در جامعه حاضر شود. اما در فرهنگ مبتذل غربی زن را با جسم مطرح می‌کنند. وقتی آن فرهنگ مبتذل در جامعه ترویج پیدا کند، بسیاری از توانمندی‌های زن مغفول می‌ماند و شکوفا نمی‌شود.
 
   از این رو اسلام محدوده جنس را به خانواده اختصاص می‌دهد و زن مثل یک مرد و مثل سایر کسانی که در جامعه فعالیت دارند با فکر، ایده‌ها، خلاقیت، هنر و علم خود در جامعه ظاهر می‌شود. این فلسفه را پشت قوانین مربوط به حجاب می‌بینیم که چه اندازه به نفع زن است و می‌تواند تشبیه به کمربند ایمنی باشد که شاید محدودیتی ایجاد کند، ولی مصونیت، امنیت و حفظ حریم و حدودی برای زنان و دختران دارد. در این موارد باید کسانی که قانون‌گذارند توجه داشته باشند تا قانون بر مبنای حکمت و مصلحت جامعه باشد و طبیعتاً کار کارشناسی روی آن انجام بگیرد».
 
   این یادداشت بر آن نیست تا استدلات و احتجاجات خانم خزعلی را رد کند چرا که برای دفاع از حجاب و با زبانی غیر تحکم‌آمیز همین ادبیات مناسب است و نادرست هم نگفته اما کافی و برای همه قانع‌کننده نیست. 
 
  بارها نوشته‌ام که دکتر علی شریعتی (که دیروز زادروز او بود) زن ایرانی را از دو گانۀ «مطبخی» و « عروسکی» خارج کرد و ظهور «زن اجتماعی» که از دهۀ 50 خورشیدی با پوشش و نگاه سنتی تفاوت داشت حاصل اندیشۀ شریعتی بود به گونه‌ای که نگاه نیروهای مذهبی با نقش اجتماعی زنان را تغییر داد و پس از آن زنان هم رأی دادند و هم  امکان انتخاب شدن پیدا کردند.
شریعتی
 
  این اتفاق در حالی در جمهوری اسلامی رخ داد که چهره‌ای چون سید حسن مدرس که به صراحت در مجلس شورای ملی علیه حق رأی زنان سخن گفته بود و الگوی سیاست و قانون‌گذاری معرفی می‌شد که به رغم شهامت سیاسی  و وطن‌دوستی مطلقا با زنان میانه یا به آنان البته در فضای ۱۰۰ سال قبل ایران اعتماد یا اعتقاد اجتماعی و سیاسی نداشت و این منافاتی با مهربانی با زنان در اندرونی ندارد.  با این حال ۱۰نکته را می‌توان دربارۀ سخنان خانم خزعلی مطرح کرد:
انسیه خزعلی؛ ۱۰ نکته درباره مثال کمربند ایمنی برای حجاب اجباری
 
  1. ایشان فرزند یک فقیه فقید شورای نگهبان است. کاملا قابل حدس است که اگر از پدرشان می‌پرسیدند که چرا در جمهوری اسلامی حجاب اجباری است مانند دخترشان استدلال نمی‌کرد بلکه صریح و روشن می‌گفت: چون حکم خداست و ما مجری احکام شرع هستیم و اصلا من در شورای نگهبان هستم تا مراقب باشم قوانین مصوب مجلس با شرع مغایرت نداشته باشد. ما حکم شرع را اجرا می‌کنیم و شرع چنین حکم کرده است.
 
   دختر او اما سعی کرده مخاطب را قانع کند و از حکمت و مصلحت گفته است. این جلوه‌ای از تفاوت نسل اوست با پدرشان. به همین سیاق و با ضریب بسیار بیشتر هم نسل امروز هم با ایشان متفاوت است و البته نه دربارۀ چرایی حجاب به مثابه امر فرهنگی که دربارۀ چرایی اجباری بودن و حکومتی کردن آن می‌پرسند. نه حتی در چرایی حجاب به مثابه یونیفورم رسمی در ادارات و دانشگاه‌ها که در عرصه عمومی ونیز دربارۀ رفتار گشت ارشاد که دو ماه است تاوان آن را به سنگین‌ترین شکل ممکن دارند می‌پردازند. اگر خبرنگار کمی متفاوت می‌نگریست می‌پرسید استدلالات شما دربارۀ حجاب همه درست و خانواده‌ها و خود دختران و زنان باید توجه کنند. اما دربارۀ اجباری بودن آن و سپردن امری فرهنگی به فرمان‌های سرهنگی چه توجیهی دارید؟
 
  2. از عادات اصول‌گرایان این است که به مثال متوسل می‌شوند. مثلا در توجیه سانسور و مداخله دولت در خلاقیت های فرهنگی و هنری می‌گویند همان طور که وزارت بهداشت مراقب است خوراک جسمی مسموم نباشد ما هم مراقب‌ایم تا خوراک روحی مسموم نباشد. چون غذای روح از جسم مهم‌تر است.
 
   حال آن که می‌توان پاسخ داد دانشگاه علوم پزشکی که بهداشتی نبودن یک فرآورده غذایی را اعلام و عرضۀ آن را ممنوع اعلام می‌کند مورد قبول همگان و مرضی الطرفین است و ادعای آنان هم قابل اثبات و این حق هم برای تولید کنندۀ فرآورده غذایی محفوظ است که ثابت کند چنین نیست. از این رو کافی است دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی مثلا در تهران اعلام کند این چیپس یا نوشابه ناسالم است تا خرید آن متوقف شود. در عرصه فرهنگ اما با این که ماهواره ممنوع است منتها دادِ مقامات از تلویزیون‌های ماهواره ای و تأثیر یک شبکه در مقابل 50 شبکه صدا و سیما بلند است.
 
   یا پیام‌رسان ها  را فیلتر کرده‌اند و مردم در تلگرام حاضرند و روزنامه دولت محدود کننده هم کانال تلگرامی دارد. تلویزیون پیام رسان‌های داخلی را تبلیغ می‌کند و اکثر مردم اعتماد ندارند.
 
   مثال کمربند هم این گونه است. دختر جوان می‌بیند در تهران باید کمربند ایمنی بست و در اروپا و آمریکا هم الزامی است و تازه اول آنها اجرا کردند و بعد به ما رسید. طبیعی است که می‌پذیرد و کمربند ایمنی را می‌بندد چون آن را همه جایی و مورد قبول همگان و متضمن فواید می‌داند.
 
   به عکس اما می‌بیند بازیگران خودمان که در سریال‌های تلویزیونی با مانتو روسری به رخت‌خواب می‌روند در زندگی واقعی روسری به سر نمی‌کنند چه رسد به خارجی‌ها که این پوشش را ندارند و طبیعی است  مثل کمربند ایمنی نگاه نکند بلکه به این بنیدیشد چرا از میلیاردها انسان این اجبار خاص این نقطه از جهان است.
 
   به عبارت دیگر کمربند ایمنی همه جا مرادف با سلامت و امنیت است اما مقوله حجاب اجباری چنین نیست. چه کسی می تواند ادعا کند کثیری از زنان جهان که در جای‌جای جهان این مدل پوشش را ندارند عفت و حیا ندارند؟! طبیعی است که در هر منطقه از دنیا بر اساس فرهنگ خودشان نوعی پوشش داشته باشند و فرهنگ هم از دل مردم می جوشد و از این حیث مثال کمربند ایمنی حق مطلب را ادا نمی‌کند (هر چند وجه اجباری را با ذهنیتی که از کلمه کمربند داریم شاید بازتاب دهد)!
 
  3. مثال کمربند ایمنی احتمالا به این خاطر است که با اجبار و جریمه وارد ایران شد ولی بعدا متوجه شدیم به نفع‌مان است. منتها فقط یکی دو سال اجبار بود و جریمه ولی بعد به فرهنگ بدل شد و حالا خود مردم رعایت می‌کنند و به هم تذکر می‌دهند نه موضوعی که ۴۰ سال اجبار باشد و به فرهنگ بدل نشود. خانم خزعلی احتمالا می‌خواهد بگوید اگرچه ظاهر آن اجبار است ولی مثل کمربند به نفع‌تان است. اما آیا راننده کمربند نبسته را هم به قرارگاه پلیس می‌فرستند؟ تازه تنها برای راننده اجباری است یا برای همه؟ یا دیده‌اید کسی کمربند ایمنی خود را باز کند و استوری بگذارد و بگوید من کمربند ندارم و دیگران هم تصدیق کنند و بگویند چهره بی‌کمربند او را ندیده بودیم!
 
  4. توضیح خانم خزعلی دربارۀ ضرورت حجاب و البته باید گفت حجاب اجباری این است که به زن امکان حضور اجتماعی می‌دهد. در این هم تناقضات بسیاری نهفته است. زیرا شاید گفته شود اگر زنی حضور اجتماعی نخواهد یا حضور اجتماعی به سبک ایشان را نخواهد چه؟ ضمن این که فقیهان و از جمله پدر مرحوم‌شان هرگز چنین نظری نداشتند و مطلقا حجاب را به حضور اجتماعی ربط نمی‌دادند بلکه به عکس توصیه به حضور کمتر و در حد ضرورت داشتند. کما این که آیت‌الله احمد آذری قمی یک بار به صراحت گفت حتی چادر هم حجاب کامل نیست و اگر هم باشد حجاب اکمل نیست چرا که حجاب اکمل خانه است و مگر به ضرورت نباید از خانه خارج شد. این همه توصیه به ازدواج زودهنگام دختران و فرزندآوری زیاد برای افزایش حضور اجتماعی است یا کاهش آن؟ اگر هدف ازدواج است خوب باید همدیگر را ببینند دیگر! خواستگاری که مثل قبل سنتی نیست و حضور اجتماعی هم که تنها حضور علمی نیست. حضور هنری و فرهنگی و سیاسی چه می‌شود؟
 
   5. از استنادات مکرر سرکار خانم که مدام هم تکرار می‌شود این است که نصف دانشجویان ما دخترند. در این باره هم می‌توان گفت: بله، درست است اما چرا این نسبت در میزان اشتغال یا مدیران برقرار نیست؟ ضمن این که اگر به جای سه دولت سازندگی و اصلاحات و اعتدال طی 24 سال مثل دولت فعلی سرکار بود هم آیا باز این نسبت برقرار بود؟ اگر نصف دانشگاه‌ها را دختران در اختیار دارند لابد عقل و دانش هم دارند. در این صورت چرا اصرار دارید به آنها بگویید شما مصلحت آنها را بهتر می‌فهمید؟ نصف دانشجوها دخترند ولی برای آنها دم در مامور گذاشته اند. وقتی نصف دانشجویان و احتمالا نصف فارغ‌التحصیلان دانشگاه ها دختر و زن هستند چرا به پاسبانانی با سواد کمتر مأموریت می‌دادید دربارۀ نوع پوشش آنان نظر بدهند؟ نمی شود که هم دانش داشته باشند هم مصلحت خودشان را تشخیص ندهند!
 
  ضمن این که خودمان را نفریبیم. واقعیت این است که جذابیت دانشگاه برای پسران سال به سال رو به کاهش است و ظرفیت خالی مراکزی که با هدف فاصله انداختن در سن تقاضای کار ایجاد شد رو به افزایش.  در جامعه ای که پول حاکم است دیگر مثل سابق برای مدرک ولع ندارند و انگیزۀ برخی از پسران تنها معافیت موقت از خدمت سربازی است که آن هم مثل حجاب اجباری است و از این حیث توازن برقرار شده. حجاب اجباری برای دختران و سربازی اجباری برای پسران. جدای اینها دانشجو شدن دختران مثل موفقیت ورزشی آنان در رشته‌هایی مثل قایق‌رانی و تیراندازی است. چون حس می‌کنند در آن رشته ها امکان حضور بین‌المللی دارند و در رشته‌هایی حالا نه حتی مثل شنا که در خیلی رشته های دیگر نه. وقتی جای دیگر محدودیت ایجاد می‌کنید طبیعی است به دانشگاه پناه می‌آورند که برای برخی مجالی است برای اقامت در شهری دیگر  هم هست وگرنه در شرایط عادی که دختر سراغ رشته تیر و کمان نمی‌رود.
 
  6. چند ماه است دو خبرنگار زن را که از بهترین گزارش‌نویسان حال حاضر مطبوعات‌اند به زندان انداخته‌اند و چند روز است دو بازیگر مشهور زن را نیز. خاصه یکی که با چند سریال پربیننده تلویزیونی آشنای همه خانواده‌های ایرانی است. فضای دانشگاه‌ها هم که مشخص است. انتظار دارند جامعه و ناظران غربی این مصادیق را نبینند و با آمار خانم خزعلی درباره تعداد دانشجویان دختر قانع شوند؟
 
 7. برای این که سوء تفاهم نشود نویسنده تصریح می‌کند با این گزاره که حضور اجتماعی زنان بعد از انقلاب به مراتب بیشتر شده موافق است و با این که حجابی که شریعتی ابداع کرد به حضور اجتماعی زنان انجامیده نیز. این گزاره را که کثیری از زنان با چادر در حال کار علمی هستند نیز رد نمی‌کند. کما این‌که یکی از بستگان نزدیک خود نویسنده سال‌هاست با پوشش حداکثری در حال کار علمی در معتبرترین مؤسسه پژوهشی است.  اما بحث بر سر اینها نیست. دربارۀ اجبار در پوشش با نگاه مالکیتی است حال آن که جمهوری اسلامی و خانم خزعلی باید بپذیرد زنان قابل توجهی از جامعه فقط زن‌اند یعنی همسر کسی یا مادر کسانی نیستند در حالی که در نگاه سنتی دختر به سرعت به همسر و مادر تبدیل می‌شود. حکومت نمی‌تواند به ضرب و زور پلیس نقش پدر و شوهر را برای دختر و زن بازی کند در حالی که پدرشان یا شوهرشان با پوشش آنها مشکلی ندارد یا اصلا شوهری ندارند و اگر داشته باشند از پوشش آنها ناراضی نیست.
 
  8.  آیه مورد اشاره خانم خزعلی دو بخش دارد. «یعرفن» و «لا یؤذین». یعنی شناخته شوند و اذیت نشوند. ایشان اما به اولی نپرداخته است. برخی مفسران معتقدند هر دو ناظر به زنان پیامبر بوده تا مشخص باشد همسر ایشان هستند و از نگاه و زبان مردانی که چندان مراعات نمی‌کردند ایمن باشند. جدای «یعرفن» که هدف از توصیه در پوشش را شناخته شدن اعلام کرده بله، آزار نبینند.  اما وقتی احساس تمام ( بله تمام) دختران و ز‌نانی که گرفتار سالن هدایت کمیتۀ گشت ارشاد شده‌اند آزار روحی و اهانت و تنفر همیشگی در آنهاست چگونه می‌توان در رفتاری که هیچ ریشۀ دینی ندارد به آموزۀ قرآنی متوسل شد؟ ضمن این که تاکید قرآن بیشتر بر پرهیز از تبرج است. در حالی که در نگاه گشت ارشادی مو معیار است نه تبرج (جلوه‌گری)! این گونه است که اگر جلوه‌گری کند اما مو پوشیده باشد امنیت اخلاقی به مخاطره نمی‌فتد اما اگر مو بیرون باشد ولو جلوه‌گری نکند امنیت اخلاقی به مخاطره می‌افتد و باید به مقر پلیس هدایت شود. ( البته حالا نه قبلا. چون فعلا این بساط برچیده شده و از آن دبیر امر به معروف که هر روز تهدید می‌کرد خبری نیست)
 
 9. این سخنان را خانم خزعلی گفته و در حالی قصد دارد پوشش یک‌دست و اجباری را توجیه کند که خانوادۀ خود او در سبک زندگی متنوع است و در عین تقید به حجاب نگاه یک‌سان به زن ندارند. کما این که دغدغۀ مرحوم پدرشان این بود که شرط مرد بودن رییس جمهور در قانون اساسی گنجانده شود و آیت‌الله بهشتی با ظرافت کلمۀ «رجل» را قرار داد تا به امثال پدر ایشان بگوید شرط مرد بودن را گذاشتیم و به مخالفان هم بگوید رجل در زبان فارسی به معنی چهرۀ شاخص است و معنای جنسیتی ندارد کما این که اگر در زمرۀ رجال قرن بیستم نام خانم گاندی و خانم تاچر را بیاوریم کسی خرده نمی گیرد آنها که مرد نبودند.
 
10. معاونت زنان ریاست جمهوری در دولت خاتمی و روحانی هدف حمایت از حقوق زنان در چارچوب های قانونی و شرعی و البته با سرعت لاک پشتی و با بیم حملات محافظه کاران را دنبال می‌کردند. در دولت آقای رییسی اما مشخص نیست معاونت زنان دنبال چیست؟ (هر چند شاید بگویند مگر در اقتصاد و برجام می‌دانند دنبال چه هستند). از یک طرف اصرار بر نقش زنان در خانواده دارند و از سوی دیگر برای حجاب اجباری توجیه حضور اجتماعی را می‌آورند. از یک سو منکر گشت ارشاد و ساکت در قبال مهم ترین تحرک زنان در ۴۳ سال هستند و از جانب دیگر این گونه مصاحبه می‌کند و اصلا خود فعالیت دولتی ایشان هم پارادوکسیکال است چون به هر حال با وظایف مادری که ایده‌آل اصول‌گرایان برای زنان است سازگار نیست. همین تعارض را در مثال‌ها و استدلالات دیگر هم می‌توان دید.
 
  هر چند که انصاف باید داد در هیچ دولتی زنان در پوشش این قدر آزاد نبوده‌اند که از دو ماه قبل و بعد از مرگ دل‌خراش مهسا این اتفاق افتاده و هیچ  صدایی هم از تریبون نمازجمعه‌ای برنمی‌خیزد. به یاد آوریم تا قبل جمعه ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ جمعه‌ای نبود که درباره حجاب زنان نگویند. منتقدان دیروز کم‌حجابی و شل‌حجابی و بدحجابی در گذشته چشم‌شان را به روی برداشتن حجاب در این دو ماهه و در عصر این دولت بسته‌اند حتی بعید نیست در آینده از این هم به عنوان یک دستاورد دولت یاد شود چون به چشم همه هم می‌آید و مثل وعده‌های ساخت یک میلیون خانه در سال و ایجاد یک میلیون شغل در سال روی کاغذ نمانده و در کوی و خیابان دیده می‌شود!
منبع: عصر ایران
اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید