مصطفی معین: کرونا از دی‌ سال گذشته وارد کشور شده بود اما...

کدخبر: ۳۹۳۶۳۲
رئیس شورای‌عالی سازمان نظام پزشکی کشور در سالگرد اعلام کشف کرونا در ایران می گوید: کرونا از دی‌ سال گذشته وارد کشور شده بود اما اعلام رسمی آن از اسفند بود.
مصطفی معین: کرونا از دی‌ سال گذشته وارد کشور شده بود اما...

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از روزنامه همشهری،  ​یک‌سال از روزی که نخستین خبر در مورد فوت دو بیمار مبتلا به ویروس عجیب، گزارش شد، می‌گذرد؛ یک سال ترس و دلهره و وحشت. اسفند سال گذشته زمانی که موارد معدودی از ابتلا به ویروس کرونا، ثبت می‌شد، هیچ‌کس تصور نمی‌کرد تا سال بعدش نزدیک به 60هزار نفر قربانی ویروس شوند و چندین میلیون‌ نفر با بیماری بجنگند. در یک سال گذشته خانواده‌های زیادی رخت عزا به تن کردند، خیلی‌ها ناتوان شدند و ویروس، آواری شد و بر زندگی‌ها نشست. سایه کرونا از 12‌ماه پیش سنگین است و حالا به‌گفته مصطفی معین، رئیس شورای‌عالی سازمان نظام پزشکی، حتی بعد از پاندمی تا سال‌های زیادی درگیر پیامدهای آن خواهیم بود. معین که رئیس مرکز تحقیقات ایمونولوژی، آسم و آلرژی و رئیس شورای‌عالی سازمان نظام پزشکی کشور است، حرف‌های ناگفته بسیاری دارد.

او در یک سالگی شیوع کرونا در کشور، مدیریت یکساله کرونا را بررسی می‌کند و می‌گوید در ماه‌های ابتدای شیوع، کنترل بحران نمره قبولی نمی‌گیرد. به اعتقاد او در مواجهه با کرونا، مانند مدیریت در بحران‌های قبلی، ضعیف عمل شد و اقدامات پیشگیرانه تأخیر زیادی داشت. او معتقد است که ختم غائله کرونا در دستان واکسیناسیون است که حالا رنگ و بوی سیاسی به‌ خود گرفته است.

یک سال از اعلام شیوع رسمی کرونا در ایران می‌گذرد. در یک سال گذشته اتفاقات زیادی رقم خورده و برخی از کوتاهی‌هایی در مدیریت شیوع صحبت می‌کند، شما عملکرد مسئولان در مدیریت کرونا را چطور ارزیابی می‌کنید؟

 در ارتباط با مدیریت کرونا باید گفت با اینکه پاندمی کرونا پدیده‌ای قابل پیش‌بینی از نظر دانشمندان بود اما حکومت‌ها به این باور نرسیده بودند که چنین اتفاقی‌ می‌افتد و به همین دلیل دچار غافلگیری شدند. البته این اتفاق هم تنها در ایران رخ نداد. مسئله اینجاست که در ارتباط با این همه‌گیری ویروسی، این کرونا نبود که پیروز شد، بلکه ضعف‌های ساختاری نظام سلامت و زیرساخت‌های مدیریت بحران، نتوانست پاسخگوی آن باشد. در ایران یک نظام سلامت مبتنی بر شبکه‌های بهداشتی و نظام ارجاع موارد بیماری وجود دارد. قاعدتا این شبکه به‌طور فعال می‌توانست موارد اولیه ابتلا را تشخیص دهد و با انجام مراقبت‌های اولیه در قرنطینه قرار دادن موارد مبتلا یا مشکوک و ارجاع موارد شدید، شیوع کرونا را کنترل کند اما این اتفاق نیفتاد.

چه انتقاداتی به مدیریت کرونا در ایران می توان وارد کرد؟

یکی نبود شفافیت است که نشانگر ضعف مدیریت و اخلاق حرفه‌ای است. آنطور که مطالعات نشان می‌دهد، کرونا از دی‌ سال گذشته وارد کشور شده بود اما اعلام رسمی آن از اسفند بود. ما نمی‌گوییم که حتما ماجرا را کتمان کرده‌اند، اما تشخیص ندادن به‌موقع آلودگی ویروس کووید-۱۹ کشور را با موجی فراگیر از این بیماری مواجه کرد. هر چند ما به‌طور کلی در کشور با ضعف مدیریت بحران مواجه هستیم که تنها مربوط به پاندمی کرونا هم نیست. در سایر بحران‌ها مثل تصادفات جاده‌ای، سیل، زلزله و... هم با این مسئله روبه‌رو هستیم و بهبودی هم طی چند دهه گذشته در این زمینه نداشته‌ایم. یعنی هر چند باری که زلزله بیاید، باز هم مانند گذشته با موازی‌کاری و ناهماهنگی مدیریت می‌شود. اصولا زمانی که یک بحران زیستی مانند شیوع کرونا اتفاق می‌افتد، باید ابعاد آن به‌سرعت از نظر گستردگی انتشار ویروس، گروه‌های آسیب‌دیده یا آسیب‌پذیر ارزیابی و شناسایی و ظرفیت‌های ملی مانند منابع مالی و انسانی و امکانات و تجهیزات بررسی و بسیج شود و هماهنگی‌های بین بخشی به‌وجودآید. این تنها وظیفه وزارت بهداشت نیست، وزارت بهداشت در کنار سایر دستگاه‌های دولتی و خصوصی و نهادهای مدنی و همچنین دستگاه قضایی و انتظامی و... باید بتوانند منسجم و هدفمند حرکت کنند. نبود چنین هماهنگی‌ای به‌ویژه در ماه‌های اول شیوع ویروس، به‌صورت نقاط ضعف خود را نشان داد. دولت که باید در خط اول کنترل شیوع قرار می‌گرفت و برنامه‌ریزی می‌کرد، مسئله را جدی نگرفت. خبر مرگ و ابتلا از قم و گیلان آمد اما اقدام برای تشخیص موارد ابتلا، قرنطینه موارد و منطقه، شروع درمان، حتی محدود کردن سفرها و ترددهای بین شهری و آموزش مردم، اجرای توصیه‌های بهداشتی و تعطیلی مشاغل، با تأخیر انجام شد. درحالی‌که ابتلا در گروه‌های آسیب‌دیده و آسیب‌پذیر باید خیلی سریع تشخیص داده می‌شد اما در ابتدای شیوع کیت‌های تشخیصی (PCR)  کمی وجود داشت، به همین دلیل امکان غربالگری گسترده هم وجود نداشت و ابعاد آلودگی ویروسی، بسیار کمتر از آنچه بود، ارزیابی شد. خط اول درمان ما دچار تلفات زیادی شدند. تا الان نزدیک به 300پزشک و پرستار از کادر درمانی به شهادت رسیده‌اند که آمار آنها بالاتر از میانگین جهانی است.

صحبت از مدیریت بحران شد. شما اشاره کردید که ما در این زمینه هم مانند گذشته ضعف داشته‌ایم. چه اتفاقی برای کنترل شیوع باید می‌افتاد که نیفتاد؟

مهم‌ترین مسئله ناهماهنگی میان دستگاه‌ها بود. وزارت بهداشت از قاطعیت کمی برخوردار بود. در ابتدا همه‌چیز در اختیار وزارت بهداشت بود. در اواسط فروردین‌ماه بود که به‌عنوان رئیس شورای‌عالی سازمان نظام پزشکی در نامه‌ای به رئیس‌جمهوری گفتم که باید ستاد ملی بحران با مسئولیت رئیس دولت تشکیل شود، دستگاه‌های دیگر هم به میدان بیایند، از نمایندگان نهادهای مدنی و در رأس آنها سازمان نظام پزشکی و همچنین انجمن‌های علمی در ستاد به‌عنوان اعضا دعوت شود. سازمان نظام پزشکی بیش از 200هزار عضو دارد. اما گوش شنوایی وجود نداشت و ندارد. مدیریت شیوع با رویکردی ضعیف شروع شد وهمچنان ادامه دارد. در ماه‌های اول شیوع، مسئله سلامت انسان و آحاد جامعه در اولویت قرار نگرفت. مدام صحبت از دوگانه‌هایی چون سلامت و اقتصاد به میان می‌آمد درحالی‌که در رأس حقوق شهروندی، سلامت انسان و جامعه قرار دارد. این خط قرمز ماست و همه باید در خدمت آن باشند. یا در آستانه مهرماه ناگهان دستور آمد که مدارس باز شود و هیچ توجهی به پاندمی و وضعیت قرمز شهرها نشد. سازمان نظام پزشکی اعتراض‌ جدی به این مسئله کرد تا اینکه وزارت آموزش و پرورش در تصمیم خام خود تجدید نظر کرد. اینها نشات گرفته از غلبه رویکردهای شعاری و احساسات بر نگرش علمی و اولویت سلامت انسان است. البته بعد از آن مسئله جدی‌تر گرفته شد.

در این مدت همواره همکاری نکردن مردم و ‌رعایت نکردن درست پروتکل‌های بهداشتی و... به‌عنوان حقله مفقوده شیوع ویروس مورد توجه مسئولان قرار گرفته است؛ به‌نظر شما مردم چقدر در کنار مسئولان همکاری داشتند؟

به‌طور کلی، متناسب با جدیت دولت و ثبات و استمرار سیاست‌هایی که باید پیش‌بینی شود، همکاری مردم هم کم و زیاد می‌شود. مثلا در تعطیلات نوروز با توجه به اینکه اقدامات و هشدارهای جدی از سوی دولت داده شد و به اجرا در آمد، مردم سفر نرفتند و حتی سیزدهم فروردین در خانه ماندند. در کشور ما در مقایسه با برخی از کشورهای اروپایی، همکاری مردم قابل‌قبول بود، بالا و پایین داشت اما هر رفتاری از سوی مردم متناسب با رویکرد نظام سلامت و دولت بود. نکته‌ دیگری که در ارتباط با ضعف کنترل شیوع کرونا وجود دارد، مسئله واکسن است. واکسن تنها راه مدیریت قاطع بحران و ختم غائله کروناست. ما در این زمینه هم با تأخیر اقدام کرده‌ایم. بیش از 200خط تولید در جهان روی تحقیق و ساخت واکسن کرونا مشغول به کارند. در ایران هم چهار خط تولید فعال شده و در حال مطالعه است. تولید واکسن‌هایی از نوع ویروس کشته یا ضعیف شده، هم از نوع mRNA و هم پروتئین نوترکیب که از سوی ستاد فرمان اجرایی امام، مؤسسه رازی، انستیتو پاستور و دانشگاه علوم پزشکی تهران در حال انجام مراحل مختلف کارآزمایی و ارزیابی است.

در بسیاری از کشورها ازجمله همسایه‌های ایران، واکسیناسیون شروع شده اما در ایران به‌تازگی به‌صورت محدود و برای گروه کوچکی این کار در حال انجام است. در ایران حتی واکسیناسیون که مقوله‌ای علمی و پزشکی است هم سیاسی شد، درحالی‌که علم در خدمت انسان است و دین و سیاست، قانون و مجلس و دولت همگی باید در خدمت سلامت انسان و جامعه قرار داشته باشند.

شما در ابتدای صحبت‌هایتان حرف از غافلگیری کشورها زدید. درحالی‌که یکی‌دو ‌ماه قبل از ورود ویروس به ایران، تصاویر و گزارش‌های ترسناکی از ووهان چین منتشر شد که کاملا نشان می‌داد ویروس ابعاد گسترده‌ای دارد. بنابراین هر طور که نگاه می‌کنیم غافلگیری‌ای در این زمینه نمی‌بینیم و همه‌چیز واضح بود. چرا وقتی اواخر بهمن‌ماه که چندین نفر در اثر ابتلا به این بیماری جانشان را از دست دادند، کاملا با مجموعه‌ای از غافلگیری در نظام سلامت و سایر بخش‌های مدیریت بحران مواجه شدیم؟

غافلگیری واقعیتی است که نشان‌دهنده ضعف سیستم است. اگر سیستمی با نگاه علمی و آینده‌نگر و با اولویت قرار دادن سلامت انسان مدیریت کند، غافلگیر نمی‌شود. غافلگیر شدن ضعف است، نه‌تنها برای وزارت بهداشت که حتی ضعفی فراتر از دولت محسوب می‌شود. نداشتن ساختار و زیرساخت‌های مناسب مدیریت بحران ضعف است. قبول دارم که وزارت بهداشت به‌خاطر اینکه متولی مستقیم نظام سلامت است بیشترین نقش را باید در کنترل شیوع ویروس داشته باشد اما این نقش از طرف خود سیستم هم از ابتدای امر به رسمیت شناخته نشد. باید به ماجرا کلی‌تر نگاه شود و آن هم سوءمدیریت است. یکی از مهم‌ترین نکته‌ها بی‌توجهی به نهادهای اجتماعی و مدنی است. انجمن‌های علمی پزشکی، بازوان علمی یک نظام حکومتی هستند، اما به آنها بها داده نشد و در هیچ جلسه‌ ستاد مبارزه با کرونا از آنها مشورت نخواستند. نتیجه این می‌شود که بعد از یک سال از شیوع، هنوز یک برنامه راهبردی و سند مدون و جامع تقسیم کار ملی برای کنترل بیماری وجود ندارد؛ نه برای دوران حاد همه‌گیری و نه برای بعد از آن. ما در پساکرونا، سال‌های سال گرفتار پیامدهای این بیماری خواهیم بود. این مسئله نیاز به یک برنامه مدون مصوب دارد. نقش هر دستگاهی باید مشخص باشد. اگر چه شرایط نسبت به ماه‌های اول شیوع بهتر شده است، اما هنوز با وضعیت مطلوب فاصله زیادی داریم.

از ابتدای شیوع کرونا تاکنون سازمان نظام پزشکی نامه‌های زیادی خطاب به رئیس‌جمهور و وزیر بهداشت نوشته و نگرانی‌ خود را نسبت به شرایط مدیریت شیوع، اعلام کرده است. اما نکته اینجاست که سازمان نظام پزشکی همانطور که گفتید با وجود 200هزار عضو، هیچ وقت در جلسات ستاد ملی مقابله با کرونا مشارکت داده نشد و اغلب هم روی تصمیم‌گیری‌ها و سیاستگذاری‌های کلان اثرگذاری نداشته است. همه اینها در شرایطی است که این سازمان یکی از منتقدان جدی عملکرد وزارت بهداشت و سایر نهادها در مدیریت شیوع کروناست. حتی خود شما در نامه‌ای به صراحت اعلام کردید که مدیریت وزیر بهداشت عامل اصلی بالا رفتن فوتی‌های کروناست. چرا سازمان نظام پزشکی در این بحران نتوانست جایگاهی در تصمیم‌گیری‌ها و مشورت‌ها داشته باشد؟

مسئله پیچیده و ابعاد مختلفی دارد؛ ابعاد مدیریتی، فرهنگی و حتی شخصیتی‌. کرونا ضعف‌های مدیریتی، اجتماعی و اقتصادی و حتی شخصیتی و اخلاقی افراد مسئول را نشان داد، درحالی‌که می‌شد بحران را فرصتی برای رفع ضعف‌ها دید. مسئله این است که روح همکاری بین مدیران و دستگاه‌های اجرایی ما ضعیف است. من در دولت مسئولیت داشته‌ام و شاهد این ضعف‌ها در سه دولت بوده‌ام. سازمان نظام پزشکی قوانین خوبی دارد اما بیشتر وظایفش از نوع مشورتی است، اختیار ندارد که خودش تصمیم بگیرد و اجرا کند. وزارت بهداشت باید از نظام پزشکی مشورت بخواهد. از آن طرف به‌نظر می‌رسد در خود وزارت بهداشت، ضعف‌های ساختاری به‌طور سنتی وجود داشته است. همین که نظام ارجاع و شبکه‌های بهداشت و درمان نتوانسته‌اند به‌صورت فعال در شناسایی و پیگیری موارد ابتلا اقدام کنند، نشان‌دهنده ضعف دستگاه است. در موضوع سلامت باید دقیق‌ترین نظریه‌ها مورد کارشناسی قرار گیرد. حرف اول را باید محقق و دانشمند بزند. ما این ضعف‌ها را در نوع نگاهی که بر وزارت بهداشت حاکم است شاهد هستیم. در همین شرایط هم می‌بینیم که به‌طور ناگهانی شایعات و اطلاعات نادرست و حتی خرافاتی به‌عنوان طب سنتی یا ایرانی یا اسلامی بدون داشتن تعریف و حد و مرز مشخص و بدون شواهد علمی در شبکه‌های اجتماعی گسترش پیدا می‌کند و وزارت بهداشت نه‌تنها موضع صریح و شفافی هم نسبت به آنها نمی‌گیرد بلکه حمایت هم می‌کند. نمی‌شود با حرف‌های هزار سال قبل‌، یک پاندمی جهانی را با این همه قربانی کنترل کرد. پس کشف واکسن به چه کار می‌آید؟ مسئله این است که در شیوع کرونا، شایعات و اطلاعات نادرست، شبه‌علم و انگ و برچسب از خود پاندمی، سریع‌تر منتشر شد. در خیلی از کشورها با این موارد تخلف به‌طور قانونی برخورد شد. اما نظام پزشکی در کشور اختیار تام و تمام ندارد که این جریان گمراه‌کننده و مخرب را خنثی کند. خود وزارت بهداشت و رسانه‌ها و صدا و سیما حتی مجلس و قوه قضاییه که باید وارد شوند، این کار را نکردند. خواه ناخواه این جریان انحرافی و سودجو منجر به سردرگمی بخشی از مردم و بی‌اعتمادی شده و خواهد شد، طبیعی است که وقتی مرتبا اطلاعات نادرست داده می‌شود، آنها نه ماسک می‌زنند و نه فاصله اجتماعی را در دورهمی‌ها و اجتماعات رعایت می‌کنند. باید با روایت‌های جعلی برخورد قاطع و علمی صورت بگیرد.

با همه این توضیحات و کوتاهی‌هایی که می‌گویید از سوی دستگاه‌ها و سازمان‌های مختلف رخ داده، اگر خودتان وزیر بهداشت بودید، چطور این مسیر را هدایت می‌کردید؟

من اگر وزیر بهداشت بودم، سریع درخواست تشکیل ستاد ملی بحران کرونا را می‌کردم و با کمک رئیس‌جمهور دستگاه‌های دیگر مثل وزارت کشور، مسکن و شهرسازی، حتی وزارت امور خارجه، نیروی انتظامی و... را هماهنگ می‌کردم. از دانشگاه‌ها، انجمن‌های علمی، سازمان نظام پزشکی و نهادهای غیرپزشکی، مجلس و قوه قضاییه دعوت به همکاری می‌کردم. در هفته‌های اول شیوع عفونت ویروسی که فرصت طلایی برای کنترل آن بود، این اقدامات باید انجام می‌شد. من اگر مسئولیت اجرایی داشتم، سعی می‌کردم خرد جمعی و نگاه و تلاش علمی را به همه دستگاه‌ها تعمیم دهم. جزو نخستین اولویت‌هایم، ارزیابی نیروهای انسانی، تجهیزات و منابع مالی با توجه به سطح انتشار ویروس و بررسی و تهیه برنامه راهبردی ملی بود که آن را تدوین می‌کردم و به تصویب مجلس و دولت می‌رساندم. در این برنامه، نقش هر دستگاه مشخص می‌شد تا برای رسیدن به اهداف تعیین شده به‌صورت منسجم برنامه‌ریزی و حرکت کنند. از تجارب جهانی بیشتر استفاده می‌کردم و با سوءظن به همه کشورها نگاه نمی‌کردم.

به اعتقاد شما لازم است نهادی نظارتی به ماجرای مدیریت بحران کرونا ورود پیدا کند و گزارشی از عملکرد سازمان‌ها و دستگاه‌های مسئول تهیه کند؟ یعنی کمیته‌ تحقیق و تفحص در مورد کم‌کاری‌های احتمالی تشکیل شود؟

این نوع اقدامات را باید نهادی انجام دهد که خودش هم به لحاظ علمی و تخصصی مسئولیت داشته باشد. نباید نگاه مجرمانه باشد. ترجیح این است که این کار را یک مرجع بی‌طرف علمی انجام دهد؛ مثلا انجمن‌های علمی با کمک سازمان نظام پزشکی. نمونه این اقدام را در سیل گلستان داشتیم که گروهی به دستور رئیس‌جمهور برای بررسی و تحقیق به منطقه رفتند. لازم است که انتقاد از خود در کشور ما به رسمیت شناخته و براساس آن عمل شود. ما در این زمینه ضعف داریم. شاید در این بخش بهتر باشد سازمان بازرسی کل کشور یا مجلس نظارت‌های خود را داشته باشند. اما اولویت من برای تأثیرگذاری بیشتر، همان مرجع علمی بی‌طرفی است که تحت سلطه مجلس یا دولت نباشد. لازم است بررسی شود که سازمان‌ها با توجه به امکانات و وظایف قانونی، چه عملکردی داشته‌اند و در نهایت گزارش خود را به ارکان نظام بدهند.

در یک سال گذشته با شیوع کرونا همانطور که اشاره کردید ضعف‌های زیادی خود را نشان داد، یکی از آنها هم مسئله سلامت روان بود. پیش از شیوع هم ما با این مسئله مواجه بودیم و سال 98 سال سختی برای ایرانیان بود. با کرونا و آسیب‌ها و پیامدهای آن، ابعاد مختلفی از سلامت روان، ضربه خورد و ما با سوگ‌های ناتمام هم روبه‌رو شدیم. در این مدت کاری جدی از سوی وزارت بهداشت برای تاب‌آوری مشاهده نشده است. به اعتقاد شما در چه وضعیتی از سلامت روان قرار داریم؟

مشکل اختلال در سلامت روان موضوعی فراگیرتر از ایران است. بار این اختلالات در میان بیماری‌های مزمن غیرواگیر، رتبه اول یا دوم را در جهان دارد. در ایران هم همینطور است. در سطح ملی بالای 20درصد جمعیت کشور، دچار یکی از اختلالات روان هستند. حتی در تهران این میزان به بالای 30درصد هم می‌رسد. در چنین شرایطی، زمانی که پاندمی اتفاق می‌افتد اختلالات سلامت روان هم دوچندان می‌شود و افراد آسیب‌پذیرتر شده و با شیوع یک ویروس، دچار مشکلات و تلفات بیشتری هم می‌شوند. ضرورت دارد این افراد به‌طور جدی مورد مراقبت قرار گیرند. یکی از کارهایی که در مرکز تحقیقات ایمونولوژی و آسم و آلرژی از سال83 انجام شد، تاسیس کرسی یونسکو در آموزش سلامت بود که یکی از اولویت‌های آن، پرداختن به موضوع سلامت روان بود. امسال دهمین همایش سالانه سلامت روان و رسانه برگزار شد که موضوع محوری آن انگ در پاندمی کرونا بود. همانطور که قبلا هم گفتم سرعت انتشار اطلاعات نادرست، خرافه‌ها و انگ‌های مختلف سریع‌تر از خود پاندمی کروناست. در ایران هم این موضوع به‌صورت لجام گسیخته‌ای در حال گسترش است و مدیریت نمی‌شود. انگ بیماری منجر شده تا بسیاری از بیماران خودشان را معرفی نکنند یا همکاری لازم را با پزشکان معالج و کادر درمان نداشته باشند. همین موضوع منجر به بالا رفتن مرگ‌ومیر، انزوای بیشتر بیماران و تبعیض اجتماعی درباره آنها می‌شود. به هر حال وضعیت فعلی بهترین فرصت برای انجام مطالعات گسترده در حوزه سلامت روان است. به هر حال دامنه اختلالات سلامت روان بالاتر رفته و شدت بیشتری گرفته است. در دوران پساکرونا هم پیش‌بینی می‌شود که این وضعیت وخامت بیشتری پیدا کند. بنابراین به سیاستگذاری و اولویت‌بندی از نظر انجام مداخلات در نظام سلامت و در سطح ملی به کمک روانپزشکان و روانشناسان و سایر متخصصان و صاحب‌نظران مربوط نیاز دارد. این موضوع می‌تواند در همان سند ملی که هنوز تدوین نشده و قبلا به آن اشاره کردم گنجانده شود.

با این توضیح چه راهکارهایی برای عبور از بحران سلامت روان وجود دارد؟

به‌طور کلی پیشگیری مقدم بر درمان است و با تشخیص درست، نصف درمان را پیش می‌رویم. در مسائل اجتماعی هم همینطور است. باید ابتدا با ریشه‌یابی و آسیب‌شناسی مسائل به تشخیص درست رسید و بعد عمل کرد. جامعه ما دچار آسیب‌های اجتماعی متعددی است؛ مثل افسردگی، اعتیاد، خشونت، بیکاری، فقر، نابرابری، شکاف‌های اجتماعی، حاشیه‌نشینی در شهرهای بزرگ، طلاق، کودک‌آزاری، مرد یا زن‌آزاری، خرافه‌گرایی، پوپولیسم و عوام‌فریبی در مدیریت و... .  باید ریشه‌ها را پیدا کرد. این مسائل به‌صورت تصادفی حل نمی‌شود. نیاز به سیاستگذاری با یک نگاه راهبردی دارد تا بتوان برای کاهش آنها برنامه‌ریزی کرد و اقدام عملی انجام داد. سلامت روان از معضلات اصلی و پیچیده ما در دوران پساکرونا خواهد بود، به همین دلیل انتظار دارم دانشگاهیان و آگاهان جامعه خودشان احساس مسئولیت کنند و منتظر دولت نمانند. هر متخصص و استاد دانشگاهی باید احساس کند که در ارتباط با جامعه مسئول است. البته احساس مسئولیت اخلاقی و اجتماعی در کشور ما کمرنگ است.

شاید یکی از دلایل اضطراب و نگرانی مردم هم همین باشد که احساس می‌کنند نادیده گرفته می‌شوند و به نیازهای اساسی‌شان پاسخی داده نمی‌شود. به هر حال اکنون مطالبه‌گری‌های زیادی برای مدیریت کرونا وجود دارد که نمونه آن واکسن است. در بین مردم احساس عقب ماندن از کشورهای دیگر وجود دارد.

باید حاکمیت و در رأس آن دولت به این نتیجه برسد که ضعف‌های ساختاری‌اش جز با کمک گرفتن از ظرفیت‌های جامعه جبران نمی‌شود. نوع نگاه باید تغییر کند، نگاهی جمع‌گرا و خردگرا نیاز داریم و با حسن‌ظن برخورد کنیم. تشکل‌های مردمی، نهادهای واسط فرهنگی میان مردم و نخبگان و دولت هستند که می‌توانند برای دامن زدن به این گفتمان اجتماعی خیلی کمک کنند، ترمیم این شکاف‌های عمیق اجتماعی که تهدیدهای آن در ارتباط با وحدت و امنیت ملی ما از گسل‌های زلزله هم خطرناک‌تر است و رفع آنها به این گفتمان نیاز دارد. این نشان‌دهنده ضعف سرمایه اجتماعی و سوء‌ظن و بی‌اعتمادی به همراه آن است. سطح سواد سلامت در جامعه ما در حد نازلی است که زمینه‌ساز خیلی از آسیب‌هاست. دولت درگیر تحریم و کسری بودجه و مشکلات سیاسی و مخالفان است، بعید است بتواند بیش از این کاری جدی در زمینه ارتقای شاخص‌های سلامت روان و جلب اعتماد مردم انجام دهد، مگر اینکه به سمت جامعه و نهادهای مدنی نگاه کند.

در زمینه بی‌توجهی به خواسته مردم می‌توان به ماجرای واکسن اشاره کرد که ماه‌ها از سوی مردم مطالبه‌گری می‌شد اما حالا بخشی از مردم به واکسن وارد شده هم اعتماد ندارند. درحالی‌که مطالعات نشان می‌دهد واکسن مورد تأییدی است. اما اعتماد به اقدامات انجام شده، کمرنگ شده است.

به‌طور کلی ایران، کشوری پیشرو در تولید واکسن است. ما در گذشته با توجه با محوریت علمی مرحوم پروفسور میرشمسی در انستیتو حصارک رازی در کرج، صادرکننده واکسن بودیم. اما به‌دلیل کم‌توجهی دولت‌ها به این بخش، ضعیف شده است. امکانات و تجهیزات ما به‌روز نیست. مردم ایران از گذشته‌های دور به پزشکان اعتماد داشته‌ند اما در پاندمی کرونا، به‌دلیل دخالت بی‌جای سیاسیون و مسئولان اجرایی یا برخی از روحانیون، اعتماد مردم مخدوش شده است. باید این موضوع مدنظر قرار بگیرد که حرف اول را علم، دانشگاه‌ و نهادهای علمی می‌زنند. اگر این مسائل مورد توجه و بحث و تبادل نظر واقع شود، قابل حل است و اعتماد اجتماعی بالا می‌رود. این نخستین مقطع تاریخی در ایران است که یک‌سوم تا یک‌چهارم جمعیت آن دانش‌آموخته دانشگاهی هستند و در سن جوانی و اشتغال قرار دارند. اگر دولت پشتیبانی کند این افراد تبدیل به بازوان اجرایی نظام می‌شوند. در همین یک سال گذشته حدود 3هزار پزشک کشور مهاجرت کرده‌اند، دلیل آن چیست؟ صدها پرستار از کشور رفته‌اند. چرا؟ به چه دلیل باید رکوردار مهاجرت مغزها باشیم؟ اینها ضعف‌های زیرساختی است. شورای‌عالی انقلاب فرهنگی و نهادهایی که در زمینه‌های فرهنگی سیاستگذاری می‌کنند باید به این مسائل بپردازند، پرداختن به مسائل خرد سیاسی یا اجرایی دردی را دوا نمی‌کند. ما هیچ گزارش رسمی‌ای نداشته‌ایم که نشان دهد وضعیت اجتماعی ما براساس شاخص‌های علمی به چه صورت است تا اینکه که مؤسسه رحمان به‌عنوان مؤسسه‌ای فعال در زمینه مطالعه مسائل اجتماعی نخستین گزارش از وضعیت اجتماعی ایران بین سال‌های ۸۰ تا ۸۸ را منتشر کرد. گزارش دوم وضعیت اجتماعی (سال‌های ۸۸ تا ۹۶)، گزارش وضعیت زنان و گزارش وضعیت کودکان ایرانی هم به‌دنبال آن منتشر شد که دولت و مجلس می‌توانند از آنها به‌عنوان پشتوانه مطالعاتی سیاست‌ها و برنامه‌های کلان توسعه کشور استفاده کنند. امروز تنها با مدیریت کارآمد و علمی و نه با روش سنتی می‌توان کشور را اداره کرد.

در مسئله مدیریت کرونا، دو طیف وجود دارد؛ یکی می‌گوید دولت بد عمل کرده و گروهی دیگر وضعیت را با آلمان و ایتالیا و آمریکا مقایسه می‌کنند و می‌گویند عملکرد خوب بوده است. اگر مدیریت در دست سازمان نظام پزشکی بود، چه می‌کرد؟

نمی‌توانیم هر کشوری را با کشور دیگر مقایسه کنیم. نیروی انسانی و منابع علمی، ظرفیت‌های مدیریتی، اقتصادی و مالی و شرایط فرهنگی و اجتماعی کشورها متفاوت است. ما باید خود را با ظرفیت و پتانسیل خودمان بسنجیم. گروه‌ پزشکی و کادرهای درمانی ایران از استاندارد جهانی برخوردار است. انجمن‌های علمی و نهادهای مدنی کشور، پتانسیل بزرگی دارند. فرهنگ مردم از دیرباز تمایل به کارهای خیر داشته و دارد. اگر دولت به‌تنهایی می‌خواست وارد عمل شود، بسیار تحت فشار قرار می‌گرفت. مردم به کمک آمدند. همانطور که گفتم یک‌سوم تا یک‌چهارم جمعیت کشور دانش‌آموخته دانشگاهی‌اند اما از آنها استفاده‌ای نمی‌شود.

تحریم‌ها در این زمینه چقدر مؤثر بوده است؟

تحریم‌ها هم نقش داشته‌اند و منجر شدند تا قشر متوسط یا ضعیف تنزل بیشتری از نظر دهک‌های درآمدی پیدا کنند. خط فقر بالا بیاید و ‌بهره‌وری جامعه در بحران کرونا کاهش یابد. اما در مورد کیت‌های آزمایشگاهی تشخیص کرونا و به‌ویژه واکسن، تحریم مطرح نبوده است. اگر هم مطرح بود، ما که راه‌های شکستن تحریم در ارتباط با کالاهای اساسی را خوب بلدیم.

به مدیریت کرونا در ایران چه نمره‌ای می‌دهید؟

به‌عنوان یک معلم دانشگاه و یک پزشک، به عملکرد مردم و دولت، جداگانه نمره می‌دهم. در دوسه‌ ماه اول شیوع، نمره مسئولان از 20، زیر 10 است. حتی در ابتدای شیوع، نمره صفر و نهایت یک است. بعد از آن به 5و 6 می‌رسد. اما در مجموع اقدامات مسئولان در یک سال گذشته قابل‌قبول بوده است و به‌طور ناپلئونی نمره قبولی می‌گیرند. یعنی روی 10و 11 از 20نمره. اگر بخواهم به مردم نمره بدهم، بالای 15می‌دهم. مردم مقصر نبوده‌اند، حداکثر شاید قصور داشته‌اند. مردم آسیب‌پذیرند. اگر دولت عملکرد بهتری داشت شاید نمره مردم به 20 هم می‌رسید. نباید توپ را در زمین مردم بیندازیم تا از خود سلب مسئولیت کنیم.

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید